next page

fehrest page

back page

682- آفرينش خداوند
امام صادق (ع ) فرموده است : حق تعالى مرا از ذات آفريده است و حال اين كه من از او جدا نيستن ؛ زيرا كه نور خورشيد از او جدا نيست .
سپس مرا به من (به جدول وجودى من ) ندا فرمود و از من (از جدال وجودى من ) خطاب كرد و پس گفت : من از تو كيستم ؟ و تو از من كيستى ؟
پس به لطافتم (به لطيفه روحانيم ) جواب داده ام كه : توكل من و اصل منى . از تو ظاهر شده ام و در من اشراق كرده اى . من كلمه ازلى تو و فطرت ذاتى توام . نهان من قديم و عيان من محدث است .
كسى مرا شناخت تو را وصف مى كند. كسى به من پيوست عزت تو مرا وصف مى كند. و يا اين كه وصف مى كند مرا عزت تو را (يعنى عزت تو را در من وصف مى كند) . تو غير من نيستى (بينونت از من ندارى ) تا دو عدد (دو واحد كم عددى ) بوده است . و مرا از چيزى (غير فيض وجودت ) خلق نكرده اى تا بازگشت من به سوى جز تو بوده باشد.پيش از اين (پيش از محدث بودنم ) بسته بودم و حقا در ذات تو بوده ام ، پس مرا رها كرده اى و (از خود) جدا نكردهاى ، پس تو از منى بدون تبعيض ، و من از توام بدون تحول و برگشتگى . تو از من پنهان و من از تو گويايم ، پس تو به من ستوده مى شوى . و من بعض و تو كلى ، و من با شمايم مى شنوم و مى بينم . (791)
683- كلامى در نهايت تطهير
در تفسير وسقاهم ربهم شرابا طهورا (792)دارد، كلامى معجز نظام از سلاله نبوت ، صادق آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين ، مرورى است كه مسحه اى از علم الهى و قبسى از نور مشكوه رسالت و نفحه اى از شميم رياض امامت است تا آن را امين الاسلام طبرسى در تفسير شريف مجمع البيان در بيان كريمه ياد شده بدين صورت روايت كرده است :
اى يطهر هم عن كل شى ء سوى الله اذ لا طاهر من يدنس بشى ء من الاكوان الا الله ، رووه عن جعفر بن محمد عليه السلام .
من در امت خاتم از عرب و عجم ، كلامى بدين پايه كه از صادق آل محمد در غايت قصواى طهارت انسانى روايت شده است از هيچ عارفى نه ديده ام و نه شنيده ام :
آن كس كه زكوى آشنايى است
داند كه متاع ما كجايى است (793)
684- عظمت گناه در برابر عظمت خدا
امام صادق عليه السلام فرمود: نگاه به گناه نكنيد كه كوچك است ، ببينيد گناه چه كسى را مى كنيد. (794)
بخش سوم : اوج خشيت و عرفان در عبادت امام صادق (ع )  
685- اوج خشيت امام صادق (ع )
در خصال صدوق است كه مالك بن انس ، فقيه مدينه مى گويد:
نزد صادق ، جعفر بن محمد عليه السلام مى رفتم وايشان برايم بالشى مى گذاشت و برايم ارزشى قايل بود و مى فرمود: اى مالك ! من تو را دوست دارم .
من نيز از اين موضوع خوشحال بودم و خداى را شكر مى گردم . آن بزرگوار همواره از سه حالت خارج نبود، يا روزه بود، يا در حال قيام (به عبادت ) و يا در حال ذكر خداوند. او از عظيم ترين عابدان و بزرگ ترين زاهدان بود؛ كسانى كه در مقابل خداوند عز و جل در حالتى از خشيت به سر مى برند.
حديثى بسيار و همنشينى باغ او خوب و فوايدش فراوان بود. وقتى از پيامبر صلى الله عليه وآله حديثى نقل مى كرد و مى فرمود: قال رسول الله ، چهره اش ‍ به كبودى و زردى مى گراييد و دگرگون مى گشت ؛ به طورى كه دوست و آشنا نمى توانست او را بشناسد، سالى همراه ايشان به حج مشرف شدم ، چون زمان احرام فرا رسيد، هر چه مى خواست لبيك بگويد، صدايى از گلويش خارج نمى شد و چيزى نمانده بود كه خود را از مركبش به زمين افكند!
به ايشان عرض كردم : اى پسر رسول خدا! بگو! چاره اى نيست ؛ بايد بگويى !
ايشان فرمود: اى پسر ابو عامر! چگونه جسارت كنم و بگويم : لبيك اللهم لبيك ؟! در حالى كه مى ترسم خداوند عز و جل جوابم دهد: لا لبيك و لا سعديك !
و نيز همو گويد: انسانى كه از امام جعفر صادق عليه السلام از نظر فضل و علم و عبادت و ورع ، برتر باشد، هيچ چشمى نديده و هيچ نديده و هيچ گوشى نشنيده و تصورش بر قلب هيچ كسى خطور نكرده است .
و او در بسيارى از مواضع ، مدعى آن است كه از امام صادق عليه السلام حديث شنيده است و چه بسيار است كه مى گويد: حدثنى الثقه ، و مرادش ‍ امام صادق عليه السلام است . (795)
686- قضاى نماز چهل ساله
شنيدم كه اعلم و مقتداى عالم ، آن به ظاهر و باطن موافق ، امام جعفر صادق عليه السلام با چندان علم يك روز قضا نكرد، اما نماز چهل ساله را قضا كرد. سراج امت بود خود را مى سوخت و از براى خلق مى افروخت . شك نيست كه درين دار اوست كه همه را داروست .(796)
687- بى هوش شدن امام صادق (ع )
عارف ربانى ، عبدالرزاق قاسانى در تاءويلاتش گفته است : امام صادق عليه السلام در نماز بود كه ناگهان بى قوش بر زمين افتاد. علت آنرا از حضرت پرسيدند.
فرمودن پيوسته مى گويد: فاضل ميبدى در شرح ديوان ، از شيخ سهروردى نقل كرده است :زبان امام عليه السلام در اين وقت ، مانند درخت موسى شده بود كه گفت : انى انا الله . (797)
688- حالت دوست خدا
شيخ صدوق در امالى از مفضل نقل مى كند كه گفت : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: از جمله سخنان خداوند با موسى عليه السلام اين بود كه خطاب به او فرمود: اى پسر عمران ! دروغ گوست كسى كه بگويد: مرا دوست دارد، ولى چون شب فرا رسد، در خواب باشد. آيا محب ، مايل نيست كه با محبوبش خلوت كند؟! اى پسر عمران ! من دوستانم را مى شناسم ، وقتى كه شب فرا رسد، ديده آن از قلبشان متحول شود و عقوبتم برابر چشمان شان مجسم گردد. از روى مشاهده مرا خطاب نمايند. و از روى حضور با من تكلم كنند. اى پسر عمران ! از قلبت مرا خشوع ده و از بدنت خضوع و از چشمت ، در ظلمات شب اشك ! مرا بخوان كه قريب و مجيبم خواهى يافت ! . (798)
689- القلب حرم الله
صادق آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين ) فرمودند: القلب حرم الله ، فلا تسكن فى حرم الله غير الله ؛ قلب حرم الهى است ، پس در حرم خدا، غير خدا را سكنى ندهيد.(799)
690- حقيقت زهد
ثقه الاسلام كلينى از امام صادق عليه السلام روايت كند: بندگان خدا سه گونه اند: عده اى از ترس ، عبادت كنند، و اين عبادت غلامان است . عده اى براى ثواب ، كه اين عبادت اجيران است . و گروه ديگر، خداوند عز و جل را براى خودش عبادت كنند، كه اين عبادت آزادگان ، و بهترين عبادتهاست .(800)
در تحف العقول نيز از امام حسين عليه السلام نقل است كه فرمود:
گروهى خداى را براى شكر، عبادت كنند، اين عبادت آزادگان است و بهترين عبادتها . اين حديث به عينه ، منقول است از نهج البلاغه امام على عليه السلام .(801)(802)
حقيقت زهد آن است كه از دنيا و آخرت هر دو روگردان باشى . رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است : دنيا بر اهل آخرت حرام است و آخرت بر اهل دنيا، و هر دو بر اهل خدا .(803)
691- ريختن عرق در طلب معيشت
ابوعمرو شيبانى گويد: امام صادق عليه السلام را ديدم در مكه بيلى در دست داشت و جامع اى درشت در بر. در باغى كه از آن حضرتش بود به كار بود و عرق از پشت وى مى چكيد، گفتم : فداى تو گردم ! بيل به من ده تا كفايتت كنم .
گفت : دوست دارم كه مرد در طلب معيشت به گرماى خورشيد رنج بيند.
(804)(805)
692- خوشا آنانكه دائم در نمازند!
خوشا آنان كه الله يارشان بى
به حمد و قل هو الله كارشان بى
خوشا آنان كه دايم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى (806)
قرآن كه مؤمنين را مى ستايد، مى فرمايد: الذين هم على صلاتهم دائمون مؤمن آن كسى است كه دايم در نماز باشد.
از امام صادق عليه السلام سوال كردند كه : چگونه آدمى مى تواند دايم در نماز باشد؟ آدمى كسب و كار زندگى و خواب دارد، يعنى چه كه آدم دايما در نماز باشد؟
امام در جواب فرمودند: مراد اين است كسانى كه در همه حال به ياد او هستند، به ياد خداوند هستند و پيوسته وقف حق هستند، حتى غذا كه مى خورند عندالله ، ينده اند، بيدارند و متوجه اند، اينها دايم در نمازند.
693- ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج !
فرمايش امام صادق عليه السلام را به خاطر بياوريد كه فرمود: ما اكثر الضجيج و العجيج و اقل الحجيج
ضجيج كسى است كه به تلبيه گفتن ناله و زارى كند. و عجيج آن كه به تلبيه گفتن بانگ و فرياد بر آورد.
امام فرمود: ناله و زارى كننده و بانگ و فرياد برآرنده تلبيه چه بسيارند و حاجى چه كم ؟!
(ابا محمد) از امام صادق عليه السلام مى پرسد: فضل ما بر مخالف ما چيست كه سوگند به خدا، مرد را (مخالف را) مى بينم دل آسوده تر و مال دارتر و خوش زندگى تر و نيكو حال تر و به بهشت آزمندتر است ؟
امام عليه السلام در پاسخ خاموشى گزيد تا به سرزمين ارطح رسيديم ، مردم را ديدم كه ناله و زارى شان به سوى خدا بلند است ، امام به من فرمود: اى ابا محمد! آيا مى شنوى ، آنچه را من مى شنوم ؟
گفتم : ضجه مردم را به سوى خداوند مى شنوم .
امام فرمود: ناله و زارى كننده و بانگ و فرياد بر آورنده به تلبيه چه بسيارند و حاج چه كم : سوگند به آن كسى كه محمد صلى الله عليه وآله را به پيغمبرى برانگيخت و روح او را به سوى بهشت شتافتن فرمود: خداوند نمى پذيرد مگر فقط از تو و از ياران تو.
پس گفت : امام عليه السلام دست به رويم ماليد، و نگاه كردم ؛ ديدم بيشتر مردم خوك و درازگوش و بوزينه اند، مگر مردى پس از مردى . (807)
694- بيان احكام حج
جناب كلينى - قدس سره - در كافى از حضرت امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه : چون روز هشتم ذى الحجه - ان شاء الله - فرا رسيد، غسل كن و دو جامه احرامت را بپوش و با پاى برهنه و با سكينه و وقار داخل مسجد الحرام مى شوى ، و در مقام ابراهيم عليه السلام يا در حجر اسماعيل عليه السلام دو ركعت نماز مى خوانى ، سپس مى نشينى تا زوال شمس نماز واجب (ظهر، يا ظهر و عصر) را مى خوانى ، و پس از اداى نماز واجب احرام حج مى بندى (نيت احرام مى كنى و محرم مى شوى ) به همان نحو كه احرام عمره مى بستى ، بعد با سكينه و وقار مى روى ... (808)
بخش چهارم : ذكر و دعا 
695- به دعا متمسك شويد!
صادق آل محمد صلى الله عليه وآله فرمود:
عليكم بالدعاء فانكم لا تقربون بمثله ؛
به دعاء تمسك جوييد كه به هيچ چيز همانند دعاء به خداوند نزديك نمى شويد. (809)
696- دعاى غريق
عبدالله سنان گفت : امام صادق عليه السلام فرمود: به زودى شبهه اى به شما مى رسد، پس بدون علمى ؛ يعنى پرچم و نشانه اى راهنمايى كند و بدون پيشوايى هدايت نمايد مى مانيد، از آن شبهه رهايى نمى يابد مگر كسى كه دعاى غريق بخواند.
گفتم : دعاى غريق چگونه است ؟
فرمود: مى گويى : يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دينك
من گفتم : يا مقلب القلوب و الابصار.
امام فرمود: البته خداى عز و جل مقلب القلوب و الابصار است و لكن چنانكه مى گويم بگو:
يا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دينك .(810)
697- تعليم دعاى ام داوود
چند تن از انبياى ياد شده زمان فترت در دعاى معروف به دعاى استفتاح در عمل ام داوود از اعمال ماه رجب نام برده شده اند و مطابق مصباح المتهجد، شيخ طوسى قدس سره چنين منقول است : اللهم صل على ابينا آدم بديع فطرتك - اللهم صل على امنا حواء المطهره من الرجس - اللهم صل على هابيل و شيث و ادريس و نوح و هود و صالح و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و يوسف و الاسباط و بوط و شعيب و ايوب و موسى و هرون و يوشع و ميشاو الخضر وذى القرنين و يونس و الياس و ذى الكفل و طالوت و داوود سليمان و زكريا و شعيا و يحيى و تورخ و متى و ارميا و حبقوق و دانيال و عزيز و عيسى و شمعون و جرجيس و الحواريين و الاتباع و خالد و حنظله و لقمان اللهم صل على محمد سيد المرسلين الخ . وجه تسميت دعاى نام برده به دعاى ام داوود چنان كه در عمده الطالب (811)(812)آمده است اين است كه : داوود رضيع امام صادق عليه السلام بوده است و گرفتار حبس منصور دوانيقى شده است و به بركت اين دعا كه امام به مادر داوود تعليم داده بود از آن گرفتارى نجات يافت .(813)
698- پناه به ذكر يونسى
ذكر شريف لا اله الا انت سبحانك انى كنا من الظالمين معروف به ذكر يونسى است كه حضرت ذوالنون يونس عليه السلام به اين ذكر از غم نجات يافت ، و هر مؤمنى به ذكر آن از غم نجات مى يابد. و آن جزء آيه اى از سوره مباركه انبياء قرآن كريم است . و ذالنون اذا ذهب مغاضبا (آيه 78) . و در گفتار خداى متعال كه فاستجبنا له و بجيناه من الغم و كذلك ننجى المؤمنين در ضمن نداى حضرت يونس عليه السلام خيلى دقت و تاءمل و تدبير بايد شود.
امام صادق عليه السلام فرمود: در شگفتم از مسى كه اندوهى به او دست دهد و غمى به او روى آورد و به اين كريمه (ذكر شريف يونسى ) پناه (814) نبرد.
799- عبد شكور
جناب اين بابويه - رحمه الله عليه - در من لايحضر از كشاف حقايق امام به حق ناطق ، جعفر بن محمد الصادق عليه السلام روايت كرده است كه : حفص بخترى از آن حضرت نقل كرده است كه : نوح نبى عليه السلام در هر صبح و مساء ده بار اين دعا را مى خواند از اين رو عبد شكور ناميده شده است :
اللهم انى اشهدك انه ما اصبح و امسى بى من نعمه و عافيه فى دين او دنيا فمنك وحدك لا شريك لك ، لك الحمد و لك الشكربها على حتى ترضى و بعد الرضا (815)(816)
700- كسب حقايق الهيه از دنيا
در باب نود و پنجم مصباح الشريعه ، روايت شده است كه :
امام صادق عليه السلام فرمود: عارف شخص او با خلق ، و قلب او با خدا است .
سعدى در افاده اين معنى چه نيكو سروده است :
هرگز وجود حاضر و غايت شنيده اى
من در ميان جمع و دلم جاى ديگر است
ابناى روزگار به صحرا روند و باغ
صحرا و باغ زنده دلان كوى دلبر است
دعاى عرفه حضرت سيدالشهداء عليه السلام ، و دعاى سحر حضرت امام محمد باقر ، كه در سحرهاى ماه مبارك رمضان مى خوانيد، و مناجاتهاى باب الحوائج الى الله ، امام هفتم موسى بن جعفر عليه السلام ، كه در بلد امين كفعمى نقل شده اند، و مناجاتهاى شعبانيه جناب وصى ، اميرالمؤمنين على عليه السلام ، و مناجات خمس عشر؛ حضرت امام سجاد حضرت بقيه الله و تتمه النبوه ، امام زمان ، مهدى موعود كه از ناحيه مقدسه آن جناب به شيخ كبير ابى جعفر محمد بن عثمان بن سعيد (رضوان الله عليه ) داده شده ، كه در هر روز از ايام ماه مبارك رجب دستور خواندن آن صادر گرديده است و صدها كتابها از اين گونه حقايق الهيه كه از وسائط فيض الهى ؛ يعنى ائمه اطهار عليه السلام ، به ما رسيده است كه از هيچ عارف و حكيم ، لطائف عرفانى در ظريف ترين كسوت الفاظ بدين پايه ديده و شنيده نشده است ، بلكه نقش عرفاى اسلام ترويج و احياى اين معارف حقه مروى از اين مقربين و اولياء الله است كه دستورالعمل را بايد از اين دهن هاى عصمت فرا گرفت ، عارف سنايى چه نيكو گفته است :
ره رها كرده اى از آنى گم
عز ندانسته اى از آنى خوار
قائد و سائق صراط الله
به زقرآن مدان و به زاخبار
جز بدست و دل محمد نيست
حل و عقد خزينه اسرار
آن لطائف ذوقى و عرفانى ، آن نكات سرى كه در ادعيه و اوراد و مناجاتهاى ائمه اطهار ما پيدا مى شود، در روايات نمى شود به دست آورد؛ زيرا كه در روايات مخاطب مردم اند و با مردم به فراخور عقل آنها صحبت مى كردند و سخن مى گفتند. اما در مناجاتها و ادعيه در خلوتخانه عشق با جمال و جلال مطلق به راز و نياز مى پرداختند كه آنچه گفتنى بود به زبان مى آوردند.(817)
701- يا الله اغثنى
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام را پرسيدند از مهم ترين نام اسم اعظم ؟
حضرت فرمود او را: در اين حوض سرد رو!
او در آن آب رفت و هر چه خواست بيرون آيد فرمود: منعش كردند، تا گفت : يا الله اغثنى !
فرمود: اين اسم اعظم است . پس اسم اعظم به حالت خود انسان است .(818)
702- عظمت ذكر بسم الله
جناب ثقه الاسلام كلينى ، در كتاب شريف اصول كافى ، از امام صادق عليه السلام ، روايت فرموده است كه : شخصى همراه حضرت عيسى عليه السلام بود تا به دريا رسيدند و با حضرت بر روى آب راه مى رفتند و از دريا مى گذشتند.
اين جانيست كه بر آن تصرف مى كند، اين همان جان است كه مرده را زنده مى كند و ابراء اكمه و ابرص مى نمايد، و جان هاى مرده را زنده مى كند و حيات مى دهد، و هر كسى كه به تعليم معارف حقه ، نفوس را احياء مى كند، عيسوى مشرب است .
آن شخص ديد كه بر روى آب مثل زمين هموار عبور مى كنند، در عين عبور به اين فكر افتاد كه حضرت چه مى گويد و چه مى كند كه بر بوى دريا اين گونه راه مى روند، ديد حضرت مى گويد: بسم الله .
از روى عجب به اين گمان افتاد، كه اگر خودش از تبعيت كامل بيرون آيد و مستقلا بسم الله بگويد، مانند حضرت مى تواند بر آب بگذرد، از كامل ، بريدن همان و غرق شدن همان ، استغاثه به حضرت روح الله نمود، آن جناب نجاتش داد.(819)
703- ذكر در شب
علاء بن كامل گويد: شنيدم كه امام صادق عليه السلام (در حالى كه به فرموده خداوند در آخر سوره اعراف نظر داشت مى فرمود: شب هنگام ، با حال زارى و بيم ، بدون آنكه آوايت را آشكار كنى ، پروردگارت را در ضميرت ياد كن (و بگو): لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك الحمد يحيى و يميت و يميت و يحيى و هو على كل شى ء قدير علاء بم كامل گويد: من به حضور شريف امام عرضه داشتم كه جمله بيده الخير را در اين ذكر نياورديد: (چطور است اين را هم بر آن بيافزائيم ؟) آنگاه حضرت فرمودند: گر چه خير بدست خداست .لى تو آنچه را كه گفتن ، همانطور (بدون آنكه چيزى بر آن بيافزايى ) ده بار بگو. و نيز هنگام برآمدن آفتاب و هنگام فرو شدن آن ده باز بگو: اعوذ بالله السميع العليم .(820)
704- پناه به ذكر الهى
در تاءثير اين ذكر شريف يعنى لا اله الا انت سبحانك انى كنا من الظالمين به سه جمله فاستجبنا له ، و نجيناه من الغم ، و كذللم ننجى المؤمنين دقت به سزا اعمال گردد، به خصوص به جمله اخير كه مفاد آن هام است كه وعده فرموده است شامل همه مؤمنين مى باشد، و با جمع محلى و الف و لام و فعل مضارع كه دال بر تجدد زمان و حصول تدريجى آن براى ابد است تعبير فرموده است ، فتبصر.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: در شگفتم براى كسى كه از چهار چيز بيم دارد، چگونه به چهار چيز پناه نمى برد؟
در شگفتن براى كسى كه ترس بر او غلبه كرده ، چگونه به ذكر حسبنا الله و نعم الوكيل پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز و جل به دنبال ذكر ياد شده فرمود: پس (آن كسانى كه به عزم جهار خارج گشتند و تخويف شياطين در آنها اثر نكرد و به ذكر فوق تمسك جستند) همراه با نعمتى از جانب خداوند (عافيت ) و چيزى زائد بر آن (سود در تجارت ) بازگشتند و هيچگونه بدى به آنان نرسيد.
و در شگفتم براى كسى كه اندوهگين است ، چگونه به ذكر لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين پناه نمى برد.زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز و جل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس ما (يونس را در اثر تمسك به ذكر ياد شده ) به اندوه نجات داديم و همين گونه مؤمنين را نجات مى بخشيم .
و در شكفتم براى كسى كه مورد مكر و حيله واقع شده ، چگونه به ذكر افوض امرى الى الله ان الله يصير بالعباد پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز و جل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس خداوند (موسى را در اثر ذكر ياد شده ) از شر و مكر فرعونيان مصون داشت .
و در شگفتن براى كسى كه طالب دنيا و زيباييهاى دنياست ، چگونه به ذكر ما شاء الله لا قوه الا بالله پناه نمى برد. زيرا به تحقيق شنيدم كه خداوند عز و جل بعد از ذكر ياد شده (از زبان كردى كه فاقد نعمتهاى دنيوى بود، خطاب به مردى كه از آن نعمتها بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، كمتر از خود مى دانى پس اميد است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد... (821)
705- پندى از ابليس !!
امام صادق عليه السلام براى حفص بن غياث حكايت فرمودند كه :
روزى ابليس بر حضرت يحيى (ع ) ظاهر شد در حالى كه ريسمانهاى فراوانى به گردنش آويخته بود؛ حضرت يحيى (ع ) پرسيد: اين ريسمانها چيست ؟
ابليس گفت : اينها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است كه با آنها گرفتارشان مى كنم .
حضرت يحيى (ع ) پرسيد: آيا چيزى از ريسمانها هم براى من هست ؟
ابليس گفت : بعضى اوقات پرخورى كرده اى و تو را از نماز و ياد خدا غافل كرده ام .
حضرت يحيى (ع ) فرمود: به خدا قسم ، از اين به بعد هيچ گاه شكمم را از غذا سير نخواهم كرد.
ابليس گفت : به خدا قسم ، من هم از اين به بعد هيچ مسلمان و موحدى را نصيحت نمى كنم .

امام صادق عليه السلام در پايان اين ماجرا فرمود:
اى حفص ! به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه شكمشان را از غذا پر نكند.
به خدا قسم بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه براى دنيا كار نكنند!
(822)
بخش پنجم : توصيه به قرآن  
706- قرآن ، قرآن
يعقوب احمر گفت :
به امام صادق عليه السلام عرض كردم كه : دين زيادى بر عهد دارم ، و اين سبب شد كه قرآن از من سلب شده و آنرا از دست داده ام .
امام فرمود: قرآن ، قرآن ؛ همانا كه آيه و سوره اى از آن قيامت مى آيد كه هزار درجه در بهشت صعود مى نمايد و مى گويد: اگر مرا حفظ مى نمودى تو را بدين جا مى رساندم . (823)
707- حسرت روز قيامت
ابو بصير گفت : امام صادق عليه السلام فرمود:
كسى سوره اى از قرآن را فراموش كرده است (يعنى آن را ضايع كرده است و ترك گفته است ) قرآن در صورت نيكو و درجه بلندى در بهشت براى او تمثل مى يابد و چون آن مثال را ديد، بدو مى گويد: تو كيستى بدين خوبى ؟ كاش براى من بودى .
آن صورت ، يعنى همان مثال ، در جواب مى فرمايد: آيا مرا نمى شناسى ؟ من فلان سوره ام .اگر مرا فراموش نمى كردى ، تو را به اين مقام رفيع مى رساندم . (824)
708- همه چيز در قرآن
امام صادق (ع ) فرمود: خداوند تعالى در قرآن بيانى براى هر چيز نازل فرمود، به طورى كه به خدا قسم ، چيزى از نياز بندگان را فرو نگذاشته است ، تا بنده اى نتواند بگويد: اى كاش در قرآن ذكر شده بود، جز آن كه خدا آن را در قرآن آورده است . (825)(826)
709- بسم الله در همه كتب اسلامى
امام صادق عليه السلام فرمود:
خداوند هيچ كتابى را از آسمان نازل نفرموده ، جز آنكه در سرآغازش بسم الله الرحمن الرحيم بوده ، و با نزول بسم الله الرحمن الرحيم شناخته مى شود كه سوره به آخر رسيده (و سوره بعدى شروع شده )(827)(828) است .
710- بهترين عفت آيه
محمد بن مسلم گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم از (آيه ): سبعا من المثانى و القرآن العظيم ؟ (829)(830) آيا مراد سوره فاتحه الكتاب است .
فرمود: بلى .
عرض كردم : بسم الله الرحمن الرحيم از همان هفت (آيه ) است ؟
فرمود: آرى ! آن بهترين آنهاست . (831)(832)
711- قرآن در عرصه محشر
يونس عمار گفت : امام صادق عليه السلام فرمود: ديوانها در روز محشر سه اند: يكى ديوانى حسنات را در مقابل يكديگر قرار مى دهند كه ديوان نعم تمام حسنات را فرا مى گيرد و در خود فرو مى برد، و ديوان سيئات مى ماند. پس مؤمن آدم براى حساب خوانده مى شود. آنگاه قرآن در فراروى او در نيكوترين صورتى پيش مى آيد و مى گويد: اى رب من ! من قرآنم و اين بنده مؤمن توست كه خود را به تلاوت من رنج مى داد، و شب را در مدتى دراز به ترتيل در قرائت من مى گذرانيد، و در گاه تهجد (شب نمازى و شب زنده دارى ) از چشمان او اشك جارى مى شد؛ پس او را خشنود گردان چنانكه مرا خشنود گردانيد.
امام فرمود: در آنگاه خداوند عزيز جبار مى فرمايد: بنده من ! يمينت را (دوست راستت را) باز كن ، پس آن را از رضوان خداى عزيز جبار پر مى كند؛ و شمال او را (دست چپ او را) از رحمت خدا پر مى كند. سپس به او گفته مى شود: اين بهشت براى تو مباح است ، بخوان (قرآن را) و بالا برو؛ پس چون آيه اى را قرائت كرد، درجه اى بالا مى رود. (833)
712- جايگاه قرآن در بهشت
امام صادق عليه السلام فرمود: همانا كه مرد سوره را مى داند، سپس ‍ فراموشش مى كند و بركش مى گويد. داخل بهشت مى شود. آن سوره از بالا در نيكوترين صورتى بر او اشراف مى نمايد، پس بدو مى گويد: مرا مى شناسى ؟
مى گويد: نه .
پس گويد: من آن سوره ام كه مرا به كار نيستى و تركم گفتى ؛ آرى ! سوگند به خدا، اگر به من عمل مى نمودى ، هر آينه تو را به اين درجه مى رساندم . و با دست خود اشاره به بالاى خود نموده است .
(834)
713- كيفر فراموشى قرآن
يعقوب احمر گفت : به امام صادق (ع ) عرض كردم : فدايت شوم ! اندوه ها و چيزهايى مرا رسيده است كه هيچ خيرى برايم نمانده است ، مگر اينكه طايفه اى از آن را از دست داده ام ، حتى قرآن هم طايفه اى از آن را از دست داده ام .
يعقوب گفت : تا قرآن را آنچنان ياد نمودم ، امام در آن هنگام بى تاب شد و فرمود:
همانا كه مرد سوره اى از قرآن را فراموش مى كند، پس آن سوره روز قيامت در نزد آن مرد آيد تا از درجه اى از بعض درجات بر او مشرف شود و بدو سلام گويد، و مرد جواب سلام دهد، پرسد: تو كيستى ؟
گويد: من آن سوره اى هستم كه مرا تباه كردى و رها نمودى ؛ آگاه باش اگر به من تمسك مى نمودى ، تو را به اين درجه مى رساندم .
(835)
714- تفسير قل هو الله احد
شيخ صدوق در باب تفسير قل هو الله احد، در كتاب توحيد از وهب ابن وهب قرشى نقل مى كند، كه از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: گروهى از فلسطين نزد امام باقر عليه السلام آمدند و از آن حضرت درباره مسايلى پرسش نمودند و حضرت بدانها پاسخ فرمود.سپس درباره الصمد پرسش نمودند. آن حضرت فرمود: تفسير صمد در خود كلمه الصمد است . الف ، دليل بر انيت خداست كه فرموده : شهد الله انه لا اله الاهو، و اين اشاره است به اين كه او از آن كه حواس بتوانند به ادراكش آورند، غايب است . لام ، دليل بر الهيت اوست به اين كه او خداست ... چه ، تفسير اله اين است كه كسى كه مردم را از درك ماهيت و چگونگى اس با حس و خيال باز مى دارد و آنان را حيران مى كند .تا اين كه فرمود: هر وقت شخصى در ماهيت بارى تعالى و كيفيت او فكر كند، درمانده شده ، متحير مى گردد...
انيت از آن مشتق است . چنانكه از فرمايش امام باقر عليه السلام كه نيكو فرموده است ، به دست مى آيد كه انيت همان قول خداى عز و جل ؛ شهد الله انه لا اله الا هو است و تعبير از وجود به انيت و از حدود به ماهيت يا مائيت در سخنان و زبان اهل الله كم نيست .

ظهور تمام ماهيات به وسيله وجود است و به خودى خود نورانيتى ندارد و بلكه در ذات خود نيستى محض و تاريكى محض مى باشند و نور خود را از غير خود، يعنى وجود كسب كرده اند؛ چون خداوند متعال حد و نهايتى ندارد، ماهيتى نيز در مورد او متصور نيست ، و والاتر از اين كسى است كه همجنس مخلوقاتش باشد.
در حديث آمده است كه : پروردگار ما، به ذات خود نورانى است . حى الذات ، قادر الذات و عالم الذات است . هر كس بگويد: او قادر به قدرتى و عالم به علمى و حى به حياتى است ، در كنار خداوند متعال ، خداى ديگرى را شريك گرفته است و بر ولايت ما نيست .
(836)
715- تفسير قلب سليم
دين خدا عرفان است ، معرفت الله است و قرآن براى تزكيه و تطهير ما، از جانب خداوند متعال آمده است ، تا صاحب قلب سليم بشويم ، از امام صادق عليه السلام سوال شده است درباره تفسير قلب سليم ، فرمودند: آن قلبى است كه غير خدا در آن نيست .
ما را براى اين مقام دعوت كرده اند . يا حضرت درباره تفسير شرابا طهورا فرموده است : است شرابى است كه ساقى خدايشان است : سقاهم ربهم شرابا طهورا (837) شرابى مى دهد كه آنها را به كلى شست و شو مى دهد و آنچه كه جز خداست از ايشان مى گيرد (838)(839)
716- فضيلب انا انزلناه
از امام صادق عليه السلام منقول است كه : چون شب ماه مبارك رمضان در آيد، در هر شب هزار مرتبه انا انزلناه بخوان و چون شب بيست و سوم شود، دل خود را محكم بدار و گوشهاى خود را بگشا از براى شنيدن عجايب از آنچه خواهى ديد.
به سندهاى معتبر از آن حضرت عليه السلام منقول است كه : اگر كسى در شب بيست و سوم ماه رمضان انا انزلناه را هزار مرتبه بخواند، چون صبح كند، يقين او شديد و محكم شده باشد، به اعتراف نمودن به چيزى چند كه مخصوص ما است از غرايب فضايل و نيست است ، مگر به سبب چيزى كه در خواب مشاهده نمايد. (840)(841)
بخش ششم : قرآن و ولايت  
717- تفسير موازين قسط
در كافى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه در پاسخ به اين سوال كه مقصود از آيه مباركه كه خداوند فرموده : و نضع الموازين القسط ليوم القيمه (842) چيست مى فرمايد:
مقصود، انبيا و اوصيايند .
همچنين روايت ديگرى از همان امام همام عليه السلام نقل است كه فرمود: ما موازين قسط هستيم .
آن جا كه امام عليه السلام فرمود:
از طرف خداى حكيم و عظيم به حكمت تاءييد شوند، بدين معناست كه آنان همان طور كه مؤدب در حكمتند، مؤيد بدان از سوى خداوند نيز مى باشند؛ تا اين ، بر صدق گفتار و جواز عدالتشان دلالت كند و بدين وسيله ، خبيث را از طيب و حق را از باطل ، تمايز بخشند. و اگر چنين نباشند، نمى توان ميان پيامبران و مدعيان دروغى آن تمايز قايل شد. خداوند تبارك و تعالى فرموده است : لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلناه معهم الكتاب و الميزانه ليقوم الناس بالقسط .(843)(844)
718- مردم محسود
ابو الصباح كنانى گفت : از امام صادق عليه السلام پرسيدم : اينكه خداى عز و جل فرمود: آيا حسد مى ورزند مردمى را بر آنچه كه خدا از فضلش به ايشان داده است ، اين مردم كيانند؟
امام فرمود: اى ابو الصباح ! قسم به خدا آن مردم محسود ماييم . (845)
719- نورانيت حقيقت
در كتاب كافى رواياتى نقل شده كه اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام مردم را از قبول رواياتى كه با قرآن مخالف است ، باز داشته اند؛ مثل روايت على بن ابراهيم از پدرش از نوفلى از سكونى از امام صادق عليه السلام كه فرمودند: براى هر حقى حقيقتى هست و براى هر كار درستى ، نورى وجود دارد؛ پس آنچه را موافق كتاب خداست كنيد و آنچه را كه مخالف كتاب خداست رها كنيد. (846)
720- ميزان صحت روايات
محمد بن يحيى از عبدالله بن محمد از على بن حكم
از ابان بن عثمان از عبدالله بن ابى يعفور نقل مى كند كه گفت : حسين بن ابى العلاء مى گويد: ابن ابى يعفور در اين مجلس بود و از امام صادق عليه السلام در مورد روايتى كه يك فرد مورد اطمينان و يك نفر غير موثق براى ما نقل مى كند، پرسيدم ، امام عليه السلام فرمودند:
هر گاه روايتى به دست شما رسيد و شاهدى از قرآن و سخن رسول خدا صلى الله عليه وآله موافق آن يافتيد، آنرا قبول كنيد و گرنه آن روايت به درد همان كسى مى خورد كه براى شما آورده است .
جمعى از اصحاب از احمد بن خالد از پدرش ، از نضر بن سويد از يحيى الحلبى از ايوب روايت كرده اند كه گفت : از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: هر روايتى با كتاب خدا و سنت مقايسه مى شود و هر حديثى كه موافق قرآن نباشد پوچ است .
(847)
721- تطبيق روايات با قرآن
محمد بن اسماعيل از فضل بن شاذان و او هم از ابن ابى عمير از هشام بن حكم و غير از ايشان از امام جعفر صادق عليه السلام در سرزمين منا سخنرانى كردند و فرمودند: اى مردم ! هر روايتى كه از من به شما برسد و موافق قرآن باشد، من آن را گفته ام و هر روايتى كه مخالف قرآن باشد، من آن را نگفته ام . (848)
722- طعام بشر
نفس كه به ذات خود حى است ، چون مستكمل است ، خوراك او هم حى است و آن علم و عمل است ؛ چه بين غذا و مغتذى مجانست بايد، و نيز محيى نفس كه مخرج او از نقص به كمال است ، بذاته حيات است .
ترجمان قرآن ، كشاف حقائق امام صادق عليه السلام به زيد شحام كه از آن جناب در معنى كريمه فلينظر الانسان الى طعامه پرسيد: ما طهامه ؟
فرمود: علمه الذى ياءخذه ، عمن باءخذه
موضوع در اين آيه انسان است و انسان بما هو انسان طعامى كه غذاى او و سازنده اوست علم است و علم همان عقل و معرفت است . (849)
723- كمترين حد شناخت امام
آيا گفتار امام ما، صادق آل محمد -صلوات الله عليهم - را نمى بينى كه فرمود: كم ترين شناخت امام اينكه وى جز در درجه پيامبر، عدل پيامبر و وارث وى مى باشد و طاعت امام ، طاعت خدا و رسولش مى باشد .
بخش هفتم : توبه  
724- آن مرد، اهل بهشت است !
معاويه بن وهب گفته است : به سوى مكه رهسپار بوديم كه پير مردى متاءله و متعبد ما را همراهى مى كرد. ليكن او بر مذهب ما اطلاعى نداشت و (به مذهب اهل جماعت ) نماز را در سفر تمام مى خواند. برادرزاده اى داشت كه شيعه بود؛ او را در اين سفر همراهى مى كرد. از فضا پير مرد بيمار شد. برادرزاده اش را گفتم : اگر مذهب شيعه را بر عمويت عرضه بدارى ، اميد است كه او (از عقاب الهى ) رهايى يابد!
همراهان ، هنگى گفتند: اين پير مرد را به حال خود واگذاريد؛ چه او بر همان حالى كه هست نيكوست .
ليك ، برادرزاده طاقت نياورد و او را گفت : اى عمو! همه مردم جز اندكى ، پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله از دين خدا خارج شدند. همچنان كه بايد از رسول صلى الله عليه وآله اطاعت و پيروى مى كرديم ، بايستى از على بن ابى طالب عليه السلام نيز اطاعت و پيروى كنيم ، او و اطاعت از او پس از رسول خدا صلى الله عليه وآله ، حق است .
پير مرد، نفسى كشيد و فرياد برآورد: من آنچه را تو گفتى باور كردم .
و سپس ، جانش از بدن خارج شد پس از آن ، خدمت ابو عبدالله ، (امام صادق عليه السلام ) مشرف گشتيم . على بن سرى ، ماجرا را براى حضرت نقل كرد. ابو عبدالله عليه السلام فرمود: آن مرد، اهل بهشت است .
على بن سرى عرض كرد: او جز در همان وقت ، بر چيزى از مذهب شيعه آگاهى نداشت !
امام عليه السلام فرمود: پس جز اين ، از او چه مى خواهيد؟! به خدا سوگند كه او به بهشت رفته است . (850)(851)
725- پوشانيدن گناهان
در كتاب شريف و گرانسنگ كافى ، از ابن وهب نقل است كه مى گويد:
شنيدم كه ابو عبدالله ، امام صادق هه فرمود: چون بنده توبه نصوح كند، خداوند او را دوست بدارد، و در دنيا و آخرت ، (گناهان ) او را مى پوشاند.
پرسيدم : چگونه گناهان او را مى پوشاند؟
فرمود: گناهانش را كه دو ملك بنوشته اند، از يادشان ببرد، و اعضاى بدنش ‍ را وحى فرمايد كه گناهانش را پنهان كنيد، و به مواضعى از زمين (كه در آنها گناه كرده است ) وحى فرمايد كه گناهى كه در شما مرتكب شده كتمان كنيد. پس او به لقاى خداى رود در حالى كه چيزى بر گناهانش گواهى ندهد. (852)(853)
726- تفسير توبه نصوح
در كتاب اصول كافى ، از كنانى نقل است كه : چون امام صادق عليه السلام را از معناى اين آيه كه : اى مؤمنان ! به سوى خداى توبه كنيد؛ توبه اى نصوح پرسيد، امام در پاسخ فرمود: (يعنى ) بنده از گناه توبه كند و سپس ‍ بدان باز نگردد.
727- مهلت توبه
در كتاب من لايحضره الفقيه آمده است :
از امام صادق عليه السلام از اين كلام خداى تعالى پرسش شد كه : كسى كه با اعمال زشت ، تمام عمر اشتغال ورزد تا آنگاه كه مشاهده مرگ كند، در آن هنگام پشيمان شود و گويد: اكنون توبه كردم ، توبه اش پذيرفته نيست .
امام در پاسخ فرمود: (يعنى :) هنگامى كه امر آخرت را به چشم بيند. (854)
728- منيت تواب
ابو بصير گويد: چون امام صادق عليه السلام را از اين آيه اى مؤمنان ! به سوى خدا توبه كنيد؛ توبه اى نصوح پرسيدم ، فرمود: گناهى كه شخص ‍ از آن توبه كند و هرگز بدان باز نگردد.
پرسيدم : كدام يك از ما باز نگردد؟
فرمود: اى ابا محمد! خداوند از بندگانش آن را دوست دارد كه در فتنه (گناه ) واقع شود و توبه كند. (855)
729- مرگ توبه است
امام جعفر بن محمد صادق عليه السلام فرمود: مرگ همان توبه است ، خداى تعالى فرمود: فتوبوا الى بارئكم فقتلوا انفسكم (856)پس هر كس توبه كند نفس خود را كشته و آنرا به حيات ذاتى قدسى كه مرگى در پى آن نمى آيد زنده كرده است . (857)
بخش هشتم : تمجيد از علم  
730- بزرگداشت ارسطو
امام صادق عليه السلام در آخر توحيد مفضل (858)(859) ارسطوا را به بزرگى ياد مى كند كه وى مردم را از وحدت صنع و تقدير و تدبير احسن عالم به وحدت صانع مقدر مدبر آن ، رهبرى كرده است .(860)
731- اهميت علم
به اين روايت امام ملك و ملكوت ، صادق آل محمد صلى الله عليه وآله كه آنرا ثقه الاسلام كلينى در اصول كافى آورده است التفات بفرماييد:
من تعلم العلم و عمل به و علم لله دعى فى ملكوت السماوات عظيما فقيل : تعلم لله و عمل لله و علم لله ؛ (861)
كسى كه براى خدا علم را فرا گرفت و بدان عمل كرد و براى خدا به ديگران تعليم داد، در ملكوت آسمانها بزرگ خوانده مى شود.
با اينكه ملكوت عالم ، خود عظيم است ، چنانكه صيغه مبالغه ملكوت مشعر بدان است ، و اصل و روح و نگهدار اين نشاءت است و اين نشاءت ظل آن است ، رتبت و درجت چنين شخصى بدان حد است كه در آن چنان ملكوت به بزرگى و آقايى ياد مى شود.(862)
732- وارثان رسولان الهى
در كتاب كافى از ابو عبدالله ، امام صادق عليه السلام نقل است كه ايشان فرمود:
علما وارثان پيامبرانند، و اين بدان سبب اين كه پيامبران ، درهم و دينارى به وراثت از خود باقى نميگذارند، بلكه احاديث آنان است كه به ارث گذاشته مى شود و آن كسى كه چيزى از آن اخذ نمايد، سود و حظى وافر برده است . پس در علم و دانش خود بنگريد كه آن را از چه كسى اخذ مى كنيد. به درستى كه در ميان ما اهل بيت است كه در هر دوره ، جانشينانى عادل و حق شناس موجود مى باشد كه تحريف گزافه گويان و تزويز مبطلان و تاءويل جاهلان را از آن دور مى گردانند . (863)(864)
733- ستودن ارسطو
حرف ارسطو حرفى متقن ، معتبر و متين و برهانى است ، امام صادق عليه السلام او را مى ستايد، يعنى ديگر ارسطو براى ابد زنده مانده است ، در آخر توحيد مفضل امام ارسطاطاليس را اسم مى برد و مى ستايد.(865)
734- فضيلت ارسطو
شيخ الرئيس در شفا حرفى دارد درباره افلاطون . عرض نمى كنم كه افلاطون مرد كوچكى است و شيخ نمى خواهد او را تنقيص كند و كم بشمارد. امام مى گويد: اگر سرمايه افلاطون اين است كه به ما رسيده است ، خيلى سرمايه اندك و بضاعت مزجاتى داشته .ما نمى خواهيم علم كشى كنيم ، عالم كشى كنيم . حضرت امام صادق عليه السلام در آخر توحيد مفضل ارسطو را مى ستايد، علم پرورى مى كند و بايد فرزند خاندان نبوت چنين جان پاكى داشته باشد و در آنجا به مفضل مى فرمايند: مفضل ! ارسطو از وحدت نظم عالم ، مردم را به وحدت ناظم و به وحدت صانع دعوت مى كرد. (866)
735- دين عقل و برهان
حكايتى را كه نقل مى كنيم در قصص العلماء مرحوم تنكابتى آمده است كه مرحوم ملا آقا دربندى ، به زيارت ثامن الحجج عليه السلام مشرف مى شدند، وقتى به سبزوار رسيدند، سوالاتى را مطرح كردند و به خدمت حاجى هادى سبزوارى صاحب منظومه فرستادند، مرحوم حاجى كه سوالات را ديد، فرمودند: اولا كسى كه اين سوالات را مطرح كرد، خود از عهده پاسخ آنها بر مى آمد و قدرت جواب را دارد. و ثانيا با مشغوليات ، و سن و سال و گرفتارى هاى درسى ، فرصت آن نيست كه فورا جواب اين سوالات را بنگاريم و به شما بدهيم .
بعد، وقتى ملا آقاى دربندى ، از سفر برگشتند، در يكى از بلاد، كه به نزد يكى از آقايان روحانى وارد شدند، آنجا آقايان ، براى ديدن ايشان آمدند. يكى از آنها گفت : شنيديم كه شما سوالات فلسفى به حاج ملا هادى سبزوارى داده ايد و ايشان جواب ندادند! به يك لحنى ، كه يك مقدارى توهين به حاجى بوده است .
مرحوم آقاى دربندى فرمودند: اين طور نيست كه شما گمان مى كنيد، اگر حاجى و امثال حاجى نباشند كه جواب افراد ملحد و دهرى را كه منكر مبداء و معاد هستند، بدهند و اصل دين را تحكيم نكنند، نوبت شما نمى رسد كه اصل برائت و استصحاب جارى كنيد!
واقعش اين است كه اصول دين و ديگر امهات را بايد دليل و برهان ثابت كند و بر كرسى بنشاند. دين دين عقل و دليل و برهان است . عقل ، دليل و برهان هم فلسفه است .
فلسفه اى كه فلاسفه الهى ما مى گويند، فلسفه اى كه صاحب اسفار و شفا مى گويد.در بعضى از نوشته هايم ، قسمت آخر حديث مفضل را بيان كردم كه امام صادق عليه السلام با مفضل درباره وحدت صنع ، صحبت كرده است كه وحدت تدبير، وحدت صانع و مدبر را مى رساند. بعد امام صادق عليه السلام ، ارسطو را ستوده است .(867) حضرت فرمودند: مفضل ! ارسطو مردم زمان خود را از راه وحدت صنع ، به وحدت صانع كشانده است و از اين راه پيش آمده است .
مرحوم استاد شعرانى مى فرمود: ارسطو، مباهات كند به خودش ، كه امام صادق عليه السلام نام او را بر زبان آورده است !
بعد شعر حافظ را مى خواند و مى گفت : گويى حافظ از زبان ارسطو، خدمت امام عرض مى كند:
من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها مى كنى اى خاك درت تاج سرم
البته خاك درب امام صادق عليه السلام ، تاج سر ارسطوهاست . حرفى
نيست وليكن ، ارسطو از راه صنع ، مردم را به وحدت صانع مى كشاند، هر چند مرحوم ديلمى در محبوب القلوب و مرحوم سيد بن طاووس در كتابى كه راجع به نجوم نوشته اند، ارسطو و تنى چند از بزرگان را در زمره انبياء نام برده اند .(868)

next page

fehrest page

back page