next page

fehrest page

back page

625- اوج مقام حضور
شخص هميشه در حضور است و پاسبان حرم دل است كه امام صادق عليه السلام فرمود: القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غير الله (724) و محاسب اعمال خود و مواظب زبان و قلم خود است ، حتى نياتش را متوجه است . نيت بد هر چند به مرحله عمل نرسد و از جمبه فقهى كيفر نداشته باشد و تعزير و حد بر آن مترتب نشود، در روح و جان او اثر مى گذارد، نيت بد انسان را تيره مى كند.
حضرت امام سجاد عليه السلام در صحيفه بيانى دارد قريب به اين مضمون كه : بارالها! كسى كه نيت گناه تو مى كند، استحقاق كيفر تمام گناهكاران را دارد. جز اين كه بزرگوارى تو عقابش نمى كند و عذابش نمى دهد.
اين مقام حضور تام يك انسان كامل است ، از اين گونه لطايف عرفانى و نكات ذوق در كلمات ائمه اطهارمان عليه السلام بسيار است .(725)
626- انسان قرآنى
به خاطر دارم كه 31 سال پيش كه از تهران براى ادامه تحصيل به حوزه علميه قم آمدم و به سفارش مرحوم استاد آقا شيخ محمد تقى آملى و مرحوم استاد آقاى شعرانى (كه نسبت به حضرت طباطبايى ايمان داشتند و آقاى آملى مى فرمود: زمانى كه ما در نجف خدمت آقاى قاضى بوديم ، آقاى طباطبايى در سير و سلوك از همه ما جلوتر بود و در همان وقت ايشان مكاشفاتى داشتند) خدمت آقاى طباطبايى رسيدم و عرض كردم كه طلبه اى هستم كه سيزده ، چهارده سال در تهران محضر اين اساتيد را درك كرده ام و هم اكنون هم خدمت شما رسيده ام كه استفاده كنم . چيزى نفرمودند. پس از چند روز مجددا خدمتشان رسيده ام كه استفاده كنم . چيزى نفرمودند. پس از چند روز مجددا خدمتشان رسيدم و پس از عذر خواهى سرم را روى زانويشان گذاشتم و گريستم ، فرمودند: چرا گريه مى كنى ؟
عرض كردم : آقا! چرا شما دست رد به سينه من مى زنيد؟
بالاخره پس از رفت و آمد زياد با ايشان انس گرفتم اولين سخنى كه به من فرمودند اين بود كه : آقا! به خدا يك راه بيشتر وجود ندارد: ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم (726) اى بالطريقه التى ، اين قرآن برنامه زندگى انسان است .
خداوند سبحان انسان را كه مهمترين صنع و مصداق اتم فتبارك الله احسن الخالقين (727)است ، آفريد و قرآن را به عنوان دستورالعمل هدايت او فرستاد. قرآن به سر گرفتن خوب است ، اما عمده آن است كه انسان قرآن را به دل كند. انسان قرآنى آن است كه لا يسمه الا المطهرون (728) يعنى تمام شئون زندگيش پاك است .
امام من و شما، حضرت زين العابدين عليه السلام در صحيفه سجاديه فرمود: بارالها! كسى كه نيت گناه مى كند، استحقاق كيفر همه گنهكاران را دارد.
انسان چه حقى دارد كه در پيشگاه تو، نيت گناه كند. (729)
627- معناى فانا بك ولك
در مناجات هفتن از مناجاتهاى خمس عشر امام سجاد عليه السلام تعبير فانا بك و لك آمده است ، در مورد اين تعبير و مفهوم آن ، استدعا مى شود مقدارى توضيح دهيد؟
استاد: فرض كنيد شما سرمايه و زمين در اختيار من مى گذاريد تا با آن زندگى و معيشتم را تاءمين كنم ، در اينجا همه اسباب حيات من بسته به شماست ، كار من به سرمايه شماست ، پس من كار مى كنم ، اما به سرمايه شما، فانا بك چنين معنايى را افاده مى كند، حضرت در مقام ابتهال مى فرمايند، كار من به كمك و استعانت توست و نيز لك يعنى براى توست ، همان كه قرآن هم مى فرمايد: ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين .(730)
628- اوج شگرفى در دعاها
عرض كنم خدمت شما، نهج البلاغه ، صحيفه سجاديه ، صحيفه علويه ، كافى ، بحار و ديگر جوامع روايى ما، همه از قرآن سرچشمه گرفته اند .. قرآن اصل است ، و وسايط فيض الهى بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله از قرآن منشعب مى شود و جوامع روايى ما، يعنى نهج البلاغه و كتابهايى از زبان وسايط الهيه از معصومين است ، اينها همه مرتبه نازله قرآنند. قرآن نيستند، بنده تشبيه كرده ام ، گفته ام مثل قرآن با روايات ، مثل جان است با بدن همان طور كه بدن پربو روح است ؛ نطق و چشم و گوش بدن زنده ، به جان است ، و مرتبه نازله آن است ، و اعضا و جوارح قوا، همه مظاهر حياب نفس ناطقه و علم و شعور و ادراكات او هستند؛ روايات نيز آن طور هستند، همه از قرآن منشعب شده اند .
تمام روايات نهج البلاغه ، تمام خطب توحيدى و غير توحيدى و هر چه ائمه عليه السلام فرموده اند، برگشت مى كند به قرآن .و هر چه انسان الهى مى گويد برگشت مى كند به قرآن .
تفاوتى هم در روايات هست ، در جوامع روايى هست ، و آن اين است كه همانطور كه در عرايضمان ، در نوشته هايمان داريم - بين روايات و آثارى كه از ائمه در مناجات و ادعيه به ما رسيده است تفاوت خيلى است . به زبان ديگر، آن مطالب و نكات و دقايقى كه در اسرار و لطايف عرفانى و انسانى ، آدمى از كتاب دعاها و از مناجات به دست مى آورد، از روايات به دست نمى آورد.جهتش اين است كه در روايات مخاطب بودند و معصومين عليه السلام به فرا خور فهم مردم خرف زدند. اما در مناجات و ادعيه مخاطب خداست و آنچه در نهانخانه عشق داشتند همه را بيرون ريختند. خيلى نكات علمى عجيبى در ادعيه و اوراد و كتاب دعاها وجود دارد. اينها همه همانطور كه عرض كردم از قرآن كريم است .(731)
فصل هفتم : امام پنجم ، سيماى امام محمد بن على (ع ) باقر العلوم النبيين 
بخش اول : فضايل امام محمد، باقر العلوم النبيين (ع )  
629- شكافنده علوم
ابو جعفر، محمد بن زين العابدين عليه السلام ، ملقب به باقر، ابن خلكان در تاريخش درباره آن حضرت مى گويد:
و باقر، عالم و آقاى بس بزرگى بود. به او باقر مى گفتند؛ زيرا او علم را مى شكافت و حقيقتش را آشكار ساخته ، آنرا توسعه مى داد. تبقر به معناى توسع است و قرظى شاعر در مدح آن امام همام عليه السلام سروده است :
يا باقر العلم لاهل التقى
و خير من لبى على الاجبل (732)
630- وصى اوصيا و وارث علم انبياء (ع )
مفيد - ره - در ارشاد مى گويد: از هيچ كدام از فرزندان حسن و حسين عليه السلام ، چنين علم دين و آثار و سنت و علم قرآن و سيره و فنون آداب كه از ابو جعفر عليه السلام ظاهر گشت ، به ظهور نرسيد.
اذا طلب الناس علم القرآن
كانت قريش عليه عيالا
و ان قيل اين ابن بنت النبى
نلت بذاك فروعا طوالا
نجوم تهلل للمدلجين
جبال تورث علما جبالا
و نيز عبدالله عطاى مكى نقل كرده است كه او گفت :
كسى نديدم كه علما نزد او چنان كه نزد ابو جعفر بن على بن الحسين عليه السلام كوچكند، اظهار عجز و كوچكى نمايند.
حكم بن عتيبه را ديدم كه با آن عظمت و عزتى كه در مردم دارد، مانند طفلى كه جلوى معلمش زانو مى زند، در پيش او نشسته است و جابر بن يزيد جعفر چون از محمد بن على عليه السلام قولى را نقل مى كرد، مى گفت : وصى اوصيا و وارث علوم انبياء محمد بن على بن الحسين عليه السلام مرا گفت .
(733)
631- سخاوت امام محمد باقر (ع )
مفيد مى گويد:
علاوه بر آن چه از فضل و علم و سيادت و آقايى و رياست و امامتش ‍ گفتيم ، او از نظر جود و بخشش در خاص و عام شهرت داشت و همگى بر كرم و سخاوتش آگاه بودند و او به فضل و احسان - عليرغم كثرت عيال و متوسط بودن وضعيت مالى اش - معروف بود. (734)
632- امام محمد باقر (ع ) در مقام رضا
آورده اند كه :
جابر بن عبدالله انصارى كه يكى از اكابر صحابه بود، در آخر به ضعف پيرى و عجز مبتلا شده بود، محمد بن على بن الحسين عليه السلام ، المعروف بالباقر به عيادت او رفت و او را از حال او سوال فرمود، گفت : در حالتى ام كه پيرى از جوانى و بيمارى از تندرستى و مرگ از زندگانى دوست تر دارم .
محمد گفت كه :
من با وى چنانم كه اگر مرا پيرى دوست تر دارم و اگر جوان دارد، جوانى دوست تر دارم و اگر بيمار دارد، بيمارى و اگر تندرست دارد، تندرستى و اگر مرگ دهد، مرگ و اگر زندگانى زندگانى ، را دوست تر مى دارم .
جابر چون اين سخن را شنيد، به روى محمد عليه السلام بوسه داد و گفت : صدق رسول الله صلى الله عليه وآله كه مرا گفت مه يكى از فرزندان مرا ببينى همنام من و هو يبقر العلم بقرا كما يبقر الثور الارض و به اين سبب او را باقر علوم الاولين و الاخرين گفتند.
و از معرفت اين مراتب معلوم شود كه جابر در مرتبه اهل صبر بوده است و محمد عليه السلام در مرتبه رضا.(735)
633- اوصاف باقر آل محمد (ع )
ابن الحجر در الصواعق المحرقه مى گويد:
ابو جعفر، محمد باقر، او را باقر خواندند، چون باقر از بقر الارض است به معناى شكافتن زمين و آشكار ساختن پوشيدگيهاى و مكامن آن . از اين رو، او چنان گنج هاى مخفى معارف و حقايق احكام و لطايف را ظاهر ساخت كه بر كسى جز آن كه چشم بصيرتش كود است و يا باطن و نهادش فاسد، پوشيده نماند. از اين جهت است كه گفته اند: آن بزرگوار، شكافنده و جامع علم است و صفاى قلبش ، او را رفعت داده و علم و عملش را پاك ساخته و نفسش را طهارت و خلقتش را شرافت بخشيده و عمرش را در طاعت خدا سپرى كرده است . او به مقاماتى عرفانى واصل بود كه زبان وصف كنندگان از وصفش عاجزند و او را كلماتى است بسيار، در سلوك و معارف كه در اين مختصر نمى گنجد. (736)
634- روح پاك
حجت كافى از جابر از ابو جعفر عليه السلام روايت شده كه : جابر گفت : از علم عالم (امام ) پرسيدم ، در پاسخ به من فرمود: اى جابر! در انبياء و اوصياء پنج روح است : روح القدس و روح ايمان ، روح حيات و روح قوه و روح شهوت . اى جابر! آنها به روح القدس از تحت عرش تا تحت ثرى (خاك ) را مى دانند.
سپس فرمود: اى جابر! اين چهار روح ، ارواحى اند كه حوادث به آنها دسترسى دارد، مگر روح القدس كه لهو و لعب نمى كند .(737)
بخش دوم : عبادت حضرت امام محمد باقر (ع )  
635- كرم بين و لطف خداوندگار
در كتاب شريف كافى ، زراره از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام نقل مى كند: خداى تبارك و تعالى براى آدم در فرزندانش ‍ چنين مقرر فرمود كه چون كسى همت به انجام كارى نيك بندد و آنرا به انجام نرساند، يك حسنه برايش نوشته شود و چون آنرا به انجام رساند، ده حسنه برايش نوشته شود، و چون كسى همت به انجام كارى زشت بندد و آنرا انجام ندهد، چيزى بر او نوشته نشود، و اگر آنرا به انجام رساند، تنها يك گناه بر او نوشته شود. (738)
636- چرا زاهد اندر هواى بهشت است ؟!
وقتى ، به حضور شريف علامه طباطبايى (رضوان الله تعالى عليه ) تشرف حاصل كرده بودم و عرض حاجت نمودم ، فرمود: آقا سحر حضرت باقر علوم نبين عليه السلام را فراموش نكن كه در آن ، بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفى از حور و غلمان نيست .
اگر بهشت شيرين است ، بهشت آفرين شيرين تر است !
چرا زاهد اندر هواى بهشت است
چرا بى خبر از بهشت آفرين است (739)
637- تعليم وضو
از قيس بن ربيع روايت شده است : ابو اسحاق سبيعى را دوباره مسح از روى كفش پرسيدم ، كه آيا جايز است يا نه ؟
او پاسخ داد: من ديده بودم كه مردم از روى كفش مسح مى كنند؛ تا آن كه مردى از بنى هاشم را ديدم كه تا آن زمان كسى چون او را نديده بودم و او محمد بن على بن الحسين عليه السلام بود، مساءله را از او پرسيدم ، ايشان مرا از اين كار نهى فرمود و گفت : اميرالمؤمنين عليه السلام ، چنين مسح نمى كرد.
و فرمود: مسح بر كفش جايز نيست !
وقتى اين را از ابو اسحاق شنيدم ، ديگر هيچ گاه از روى كفش ، پاى را مسح نكردم . (740)
638- ثبات حكمت در دل
ثقه الاسلام كلينى - رضوان الله تعالى عليه - در جامع كافى از ابى جعفر امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه : ما اخلص ‍ عبدالايمان بالله اربعين يوما او قال ما اجمل عبد ذكر الله اربعين يوما الا زهده الله فى الدنيا و بصره دائها و دوائها و اثبت الحكمه فى قلبه وانطق بها لسانه .يعنى امام عليه السلام فرمود: هيچ بنده اى ذكر خدا را در چهل روز نيكو نگردانيده است ، مگر اين كه خداوند وى را از دنيا بيزارى دهد و به درد و دوايش بينايى ؛ و حكمت را در دلش ثابت گرداند و زبانش را بدان ناطق . (741)
639- حقايق ايمان ، وسيله رؤيت خدا
عبدالله بن سنان از پدرش نقل مى كند كه : خدمت امام ابو جعفر عليه السلام رسيدم ، مردى از خوارج بر آن حضرت گفت : اى ابو جعفر! چه چيزى را عبادت مى كنى ؟
حضرت فرمود: خدا را.
پرسيد: آيا او را ديده اى ؟
فرمود: آرى ! چشمان او را با مشاهده نمى بينند، ولى قلبها با حقايق ايمان مى بينند. با قياس شناخته نمى شود و با حواس درك نمى گردد و شبيه مردم نيست . موصوف به آيات و شناخته شده با نشانه هاست . در حكمش ستم نمى كند؛ اين است خدايى كه جز او خدايى نيست .
در اين هنگام مرد خارجى (برخاست ) و رفت ، در حالى كه مى گفت : خدا داناست كه رسالتش را كجا قرار دهد! (742)
640- اى ابا نعمان ! فريبت ندهند
ابو نعمان گويد:
شنيدم كه ابو جعفر عليه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فريب ندهند و از نفست غافل نكنند؛ هر چه به تو رسد، همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را به بيهودگى سپرى مكن ؛ چه همراه تو كسانى هستند كه عمل تو را ثبت مى نمايند. پس نيكوكارى كن كه هيچ چيزى را به جستجو و طلب نمى بينم كه از عمل نيك ، كه گناه پيش را از ميان مى برد، بهتر باشد.(743)
641- دعاى امام باقر (ع )
از امام باقر عليه السلام (و شكافنده ) علوم پيامبران عليه السلام در دعاى افتتاح چنين آمده است : اللهم انى اساءلك من اسماءك باكبرها و كل اسماءك كبيره ، اللهم انى اساءلك من كلماتك باتمها و كل كلماتك تامه ؛ يعنى بار خدايا! من از تو به بزرگترين اسماى تو خواهانم ، و همه اسماى تو بزرگند. خدايا! از تمام ترين كلمات تو، از تو خواهانم و همه كلمات تو تمامند.(744)
بخش سوم : قرآن  
642- طعام حقيقى انسان
زيد شحام ، حضرت امام باقر عليه السلام را از تفسير اين آيه كريمه : فلينظر الانسان الى طهامه (745)، سوال كرده است كه : طعام انسان چيست ؟
امام عليه السلام در جواب فرمود: بنگرد عملش را از كجا تحصيل مى كند. (746)
اين آيه ، طعام را بر روى انسان برده است ، و انسان من حيث هم انسان ، غذاى او علم و عمل صالح است كه علم و عمل ، انسان پرور و انسان سازند.
بايد بين غذا و مغتذى ، سنخيت بوده باشد، غذا گيرنده كه انسان شد، غذاى مسانخ و مجانس او؛ يعنى طعام او؛ علم است ، گوش انسان ، دهان جان او است . بايد دقت داشت كه اين دهان ، از كدامين سفره ازتزاق مى كند.
جانور فربه شور ليك از علف
آدمى فربه ز عز است و شرف
آدمى فربه شود از راه گوش
جانور فربه شود از حلق و نوش
مهم ترين و اساسى ترين كارى كه ما در امتداد زمانى خود داريم ، اين است كه خودمان را درست بسازيم ، هيچ كارى براى انسان مهم تر از درست ساختن خودش نبوده و نيست ، و هيچ عمل در قدر و قيمت بدان نمى رسيد، و به مبناى وصين و فتواى قويم برهان و قرآن ، علم و عمل انسان سازند.
قرآن عين برهان است ، و عقل و نقل معاضد يكديگرند، و هر دو در اين حكم محكم متفق اند، اگر انسان من حيث هو انسان ، بايد خودش را بسازد، چاره اى جز تحصيل علم نافع و عمل صالح ندارد.
و چون علم و عمل ، انسان سازند، هر يك از ما بايد مراقب و مواظب خود بوده باشد، كه چگونه دارد در شب و روز خود را مى سازد.
جناب برهان الموحدين و قدوه العارفين ، على اميرالمؤمنين ، در كوفه جوانى را مى بيند كه به خواندن تصنيف هاى هرزه و آلوده سرگرم و دل خوش است ، امام به او فرمود: دارى به چه چيزهايى دفتر وجودت را پر مى كنى ؟ (747)
643- تفسير قل هو الله احد
مرحوم صدوق در كتاب توحيد در تفسير قل هو الله احد از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: قل ، يعنى آنچه را كه با اين حرف به او وحى كرديم و خبر داديم ، ظاهر ساز! تا كسى كه در او اطاعت و شنوايى است و گواه بر توست ، با آن هدايت شود.
هو، اسم كنايه اى است ؛ كه بر غايب اشاره دارد. ها، تنبيه است بر معنايى ثابت ، و واو، اشاره به آن چيزى است كه ، غايب از حواس است . چنان كه هذا، اشاره به آن چيزى است كه نزد حواس حاضر است . كفار به بتهاى شان به هذا كه براى حاضر است اشاره مى كرده و مى گفته اند:
اين ها (هذه ) خدايان محسوس و قابل درك با چشم ما هستند؛ تو نيز اى محمد! به خداى خود كه مردم را به او مى خوانى ، اشاره كن ! تا او ببينيم و درك كنيم و خدايى را جز او به خدايى نگيريم .
پس در اين هنگام ، خداوند متعال سوره قل هو الله احد را نازل كرد.
لذا ها، براى تثبيت ثابت ، و واو اشاره است به كسى كه از ديدگان و حواس ‍ غايب است ؛ چه خداوند بالاتر از اين است ؛ چون او مدرك ابصار و مبداء حواس است . (748)
644- حدود هر چيزى در قرآن
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند متعال ، امت را به هيچ چيز دعوت نفرمود، جز آنكه آنرا در كتابش نازل و براى رسولش صلى الله عليه وآله بيان فرمود، و براى هر چيز، حدى قرار داد و دليلى كه بر آن دلالت كند، و براى آن كس كه از اين حد تجاوز كند، حدى مقرر فرمود (749)
645- بسم الله در حمد
در كافى از يحيى بن ابى عمير هذلى نقل شده كه گويد: در نامه اى به امام باقر عليه السلام نوشتم : فدايت گردم ! چه مى فرمايى در مورد شخصى كه در نمازش فقط به قصد سوره حمد بسم الله الرحمن الرحيم را در ابتدا خوانده و وقتى حمد تمام شد و سوره ديگر را شروع كرده ، بسم الله را نخوانده است و عياشى گفته اشكالى ندارد.
حضرت به خط مبارك خود مرقوم فرمود:
براى به خاك مالين بينى او و ناپسند داشتن او - يعنى عياشى - آن نماز را دوباره اعاده كند .(750)
646- فريبكارى شيطان
از امام باقر عليه السلام در بيان آيه كريمه 23، سوره نوح (ع ): و قالوا لا تذرن الهنكم و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و يعوق و نسرا ، روايت شده است كه فرمود: مردم خداى عز و جل را پرستش مى كردند، و بعد از مرگشان قوم آنان بر مرگشان ضجه مى نمودند، و مرگشان بر آنان دشوار آمد؛ پس ابليس ملعون در نزدشان آمد و بديشان گفت : من بتهايى به صورت آنان براى شما فراهم مى كنم كه به آنها بنگريد و انس بگيريد و خدا را پرستش كنيد. پس بر مثال مردگانشان بتهايى برايشان تهيه كرد و آن خداى - عز و جل - را مى پرستيدند و به آن بتها نظر مى كردند؛ چون زمستان مى شد و چون آن قرن به سر آمد و فرزندانشان بزرگ شدند، گفتند كه : پدران ما اين بتها را مى پرستيدند و ما هم اينها را مى پرستيم ، بدون اينكه خدا را بپرستند. (751)
بخش چهارم : توبه 
647-جايگاه توبه نادان
در كتاب شريف اصول كافى ، زراره از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: چون بدين جا رسد - و اشاره به گلوى خود فرمود - عالم را توبه نباشد، و نادان را توبه هست . (752)
648- لطف الهى بكند كار خويش
محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر عليه السلام نقل كرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى كه مؤمن از آن توبه كند، بخشوده شود. پس بايد براى زمان پس از توبه ، از نو شروع به عمل كند، و به خدا سوگند، كه اين توبه تنها اهل ايمان راست .
عرض كردم ، چنانچه توبه خويش را بشكند و گناه كند و سپس توبه كند چه ؟
فرمود: اى محمد بن مسلم ! آيا توانى باور كنى كه بنده اى مؤمن بر گناه خويش پشيمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه كرده ، ولى خداوند توبه اش را نپذيرفته است ؟
گفتم : او بارها چنين كرده ؛ گناه كرده و سپس توبه و استغفار!
فرمود: هرگاه مؤمن به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نيز بخشايش و آمرزش را به سويش باز گرداند، و خداوند، آمرزش و مهربان است . توبه را مى پذيرد و بدى ها را در مى گذرد. پس مبادا مؤمنان را از رحمت خدا دور نمايى ! (753)
649- قلب وارونه
از امام صادق عليه السلام نقل است : پدرم همواره مى فرمود: هيچ چيز چون گناه ، قلب را تباه نكند. قلب همچنان بر گناه اصرار ورزد تا اين كه گناه بر آن غالب آيد و آن را وارونه كند. (754)
650- فرمايش امام باقر (ع ) در باب توبه
در كتاب شريف اصول كافى ، تاءليف ثقه الاسلام كلينى قدس سره از ابو جعفر، امام محمد باقر عليه السلام نقل است كه فرمود:
آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا! شيطان را بر من سلطه بخشيدى ، و او را چون خون (كه در بدنم جارى است ) بر من چيرگى دادى ؛ پس مرا نيز چيزى عنايت فرما!
خداوند فرمود: تو را چنين ( نعمتى ) بخشم كه چون كسى از فرزندانت ، تصميم بر انجام گناهى گيرد (و آن را انجام ندهد)، بر او نوشته نشود، و چون آن را انجام دهد (تنها) يك گناه بر او نوشته شود، و چون عزم بر انجام عملى نيك گيرد، چنانچه به انجامش نرساند، حسنه اش برايش نوشته شود، و چون به انجامش رساند، ده حسنه برايش نوشته شود.
آدم عرض كرد: پروردگارا! مرا بيشتر عنايت فرما!
فرمود: توبه را بدانان بخشيدم . و يا فرمود: (سفره ) توبه را تا هنگامى كه نفس به گلو برسد، برايشان گسترم .
آدم عليه السلام عرض كرد: پروردگارا! مرا كافى است . (755)
بخش پنجم : سخنان گوهر بار از حضرت امام محمد باقر (ع )  
651- توصيف درخت نيكوى نبوى
در مجمع البحرين از امام باقر عليه السلام نقل كرده كه آن حضرت فرمود: الشجره الطيبه رسول الله و فرعها على و عنصر الشجره فاطمه ، و ثمرتها اولادها و اغسانها و اوراقها شيعتها يعنى : درخت نيكو، رسول خدا و تنه آن على و عنصر درخت ، فاطمه و ميوه اش ، اولاد فاطمه و شاخه ها و برگ هاى آن پيروان فاطمه اند .(756)
652- دل سرنگون
اگر دل كه عرش رحمان است ، به سوى آسمان حقيقت دهن باز كند و خواهان شروق نور حق شود، البته خداوند فياض دهن باز را بى روزى نمى گذارد، بلكه روزى قلب كه آب حيات علم است ، همواره از آسمان حقيقت فرو مى ريزد و حقيقه الحقائق فياض على الاطلاق است ، كوتاهى و قسور از اين سوست نه از آن سو.
غرض اينكه ما نمى گيريم نه اينكه او نمى دهد. به تعبير باقر علوم النبيين عليه السلام قلب معكوس است كه دل سرنگون است ، چون كاسه اى وارونه است كه دهن آن به سوى زمين و پشت آن به سوى آسمان است ، باران كه ببارد قطره اى از آن نصيب چنين كاسه نمى شود و ظرف ديگر دهن آن به سوى آسمان باز است و به اندازه گنجايش خود از آب باران بهره مى گيرد، دلها با باران رحمت رحيميه اين چنين اند. (757)
653- اسم اعظم خدا
امام باقر عليه السلام نقل كرده است : اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است ، كه يم حرف آن نزد آصف بن برخيا، وزير حضرت سليمان بود؛ آن را به زبان آورد و زمين ميان او و تخت بلقيس به هم رسيد؛ تا اين كه با دست خود تخت را برداشت و زمين به حالت اول بازگشت . اين كار از يك چشم بر هم زدن هم سريع تر بود. هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ما موجود است و يك حرف آن نزد خداست كه آن را در غيبش نگاه داشته است .
(758)
654- خداوند خالق است نه مخلوق
امام پنجم امام محمد باقر عليه السلام مى فرمايد:
آيا خدا را دانا و توانا ناميده اند، جز به خاطر علمى كه به علما بخشيده و قدرتى كه به قدرتمندان داده است ؟ هر چيزى كه شما با اوهام و خيالات خود در ذهنتان به وجود آوريد، هر چند بسيار دقيق باشد، باز مخلوق و ساخته شده ذهن خودتان است و همانند خود شماست ؛ نه خداوند متعال .(759)
655- جاودانگى معروف
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند عز و جل ربا را حرام فرمود تا معروف از ميان نرود. (760)
656- آموزش اسم اعظم
از حضرت امام باقر (ع ) آمده است كه : اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است . كه هفتاد و دو حرف را به محمد (ص ) آموخته و يك حرف از آن را پنهان داشته است . (761)
657- وصف خدا
در توحيد صدوق از جابر جعفى نقل است كه گفته است : از امام باقر (ع ) شنيدم كه فرمود: خدا نورى است كه تاريكى در آن نيست ، و علمى كه جهل در آن نيست ، و حياتى است كه مرگ ندارد .(762)
658- ادخال سرور در قلب مؤمن
صافى گويد: از ابا جعفر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: از زمره چيزهايى كه خدا با بنده اش موسى عليه السلام نجوا كرد اين كه فرمود: مرا بندگانى است كه بهشت را بر آنها مباح كرده و آنها را بر آن حاكم گردانم
عرضه داشت : پروردگارا! آنها كيانند كه بهشت خويش را بر آنها مباح گردانى و آنها را حاكم بر آن گردانى ؟
فرمود:: آن كس كه بر مومنى ادخال سرور كند.، آنگاه فرمود: مؤمنى در سرزمين ستمگرى زندگى مى كرد، ستمگر قصد او كرد، آن مؤمن به سرزمين شرك گريخت ، و بر مردى مشرك فرود آمد، پس آن مرد او را در پناه گرفت و با او مدارا نمود و مهمانش كرد. به هنگامى كه مرگ در بهشت من تو را جايى بود حتما تو را در آنجا جاى مى دادم ، وليكن بهشت بر آن كس كه شرك به من ورزيد حرام است ، وليكن اى آتش ! اين مرد مشرك را بترسان و او را ميازار و صبح و شام رزق وى را مى آورند.
عرضه داشتيم : آيا از بهشت روزى اش را مى آوردند؟
659- اهميت شير مادر
باقر علوم النبيين عليه السلام فرمود: به فرزندت ، از شير زنان نيكو و زيبا بنوشان و از نوشاندن شير زنان زشت بپرهيز؛ زيرا شير، گاهى ويژگيهاى شيرده را سرايت مى دهد.
و هم او فرمود: عليكم بالوضاء من الظئوره ، فان اللبن يعدى .
ترجمه : بر شما لازم است دايه هاى خوبروى براى فرزندانتان برگزينيد؛ زيرا شير سرايت مى دهد. (763)
660- انواع دلها
حديث غدوه عالميان امام باقر عليه السلام را در اقسام زينت و زيور اين گرامى نامه قرار دهيم :
القلوب ثلاث قلب منكوس لايعى شيئا من الخير و هو قلب الكافر، و قلب فيه نكته سوداء فالخيد و الشر فيه يعتلجان فايهما كانت منه غلب عليه و قلب مفتوحضرت فيه مصابيح تزهر و لايطفاء نوره الى يوم القيمه و هو قلب المؤمن .(764)
ترجمه حديث شريف به اختصار اين كه :
دلها سه گونه اند: دل سرنگون كه هيچ خيرى را نگاه نمى دارد و آن دل كافر است ، و دلى كه در آن خجكى (نقطه اى ) سياه است خير و شر در آن در كشتى و كشمكش اند، پس هر كدام از آن دو شده است همان بر وى چيره خواهد شد؛ و دلى كه گشوده است ، در آن چراغ هايى مى درخشند و تا روز رستاخيز خاموش نمى شوند و آن دل مؤمن است . (765)
661- دوستى با سنگ
يزيد بن معاويه عجلى گفت : به نزد ابى جعفر عليه السلام بودم ، مردى با پاى پياده از خراسان وارد شد، پس پاهاى خود را بيرون آورد، پاهاى وى پينه زده بود و گفت : به خدا قسم ، چيزى جز دوستى شما اهل بيت مرا با اينجا نكشانده است .
ابو جعفر باقر عليه السلام فرمود: به خدا قسم ، اگر سنگى ما را دوست بدارد، خدا آن را با ما محشور مى دارد، و آيا دين جز حب چيزى است . خداى تعالى مى فرمايد: بگو كه اگر خدا را دوست داريد، مرا دوست بداريد، خدا شما را دوشت مى دارد. و فرمود: كسانى را كه به سوى ايشان مهاجرت كردند، دوست مى دارند و آيا دين جز حب چيزى (766) است ؟
662- هراس از آتش
سخن امام ابى جعفر عليه السلام در حديث كافى چنين بود: يا نار هيديه و لا تاءذيه مراد از هيديه ؛ يعنى بترسانش و او را در هراس در آور و ترساندن نوعى از عذاب است . و لو آزار رسانى نيست ، و ايذاى آتش امر ديگرى است ، چنانكه شما فرزندت را با آتش مى ترسانى ، ولى او را به آتش آزار نمى دهى ! (767)
663- توصيف بهشت
امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: احسنوا الظن بالله ، واعلموا ان للجنه ثمانيه ابواب عرض كل باب منها مسير اربعهماه سنه ؛ گمان خود را به خداى ، نيكو نماييد و بدانيد كه بهشت هشت در دارد، پهناى هر درى چهارصد سال راه است .(768)
664- عبادت هفتاد جزء است !
امام باقر عليه السلام فرمود كه : رسول الله صلى الله عليه وآله فرمود: العباده سبعون جزءا، افضلها طلب الحلال . يعنى عبادت هفتاد جزء است ، برترين جزء آن طلب حلال است .
665- حكمت خداوندى
در كافى از امام باقر (شكافنده ) علوم پيامبران روايت شده است كه آن حضرت فرمود: وقتى خداوند بخواهد كه نطفه اى را كه بر آن در صلب آدم پيمان گرفته شده ، خلق كند يا آنكه را، وى در نظر دارد و آنرا در رحم قرار دهد، مرد را بر جماع تحريك كند و به رحم وحى مى كند كه درت را باز كن تا خلق و قضاء نافذ من و قدر من در تو راه يابد، آنگاه رحم درش را باز مى كند و نطفه به رحم مى رسد .
فضل هشتم : امام ششم ، سيماى امام جعفر بن محمد صادق آل محمد (ع )
بخش اول : فضايل امام جعفر صادق (ع )  
666- بحر مواج ازلى و عروه الوثقاى حقيقى
شيخ عارف محيى الدين عربى در المناقب ، مى گويد:
صلوات خدا و ملايك و حمله عرش و جميع خلقش در زمين و آسمان ، بر استاد عالم و سند وجود، مرتقاى معارج و منتهاى صعود، بحر مواج ازلى و سراج وهاج ابدى ، ناقد خزاين معرف و علوم ، عقول و نهايت فهوم ، عالم اسما و دليل طرق آسمان ، وجود جامع حقيقى و عروه وثقاى وثيقى ، برزخ و برازخ و جامع اضداد، نود هدايت ارشاد خدا و مستمع قرآن از قايلش ، كاشف اسرار مسايلش ، مطلع شمس ابد، جعفر بن محمد، عليه صلوات الله الملك الاحد. (769)
667- كوچكى اساطير عرفان در برابر اهل البيت (ع )
قاضى عبدالرحمن ، در مبحث امامت كتاب المواقف مى گويد: هشتم اختصاص او (على عليه السلام ) به همسرى چون فاطمه و فرزندانى چون حسن و حسين ، كه سيد اهل بهشتند و سپس فرزندان آنان ، كه همه مردم در فضل و برترى شان بر عالمين اتفاق دارند؛ به طورى كه ابو يزيد، سقاى خانه جعفر صادق عليه السلام بود و معروف كرخى ، دربان خانه على بن موسى الرضا عليه السلام ، (770)
668- علت لقب صادق
ابن خلكان در وفيات الاعيان ، معروف به تاريخ اين خلكان مى گويد:
ابو عبدالله ، جعفر صادق ، فرزند محمد باقر عليه السلام ، يكى از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه است . او از سادات اهل بيت و به جهت صدقش ‍ در گفتار ملقب به صادق مى باشد، فضل او مشهورتر از آن است كه ذكر شود، و او را از نظريه هايى است در علم كيميا و زجر و فال ، كه شاگردش ابو موسى ، جابر بن حيان ، آنها را در كتابى هزار ورقه متضمن بر رسايل جعفر صادق عليه السلام گرد آورده است كه جمعا پانصد رساله مى باشد. (771)
669- صادق آل محمد
امام جعفر عليه السلام ، گر چه در گفتارش قادق و راستگو بود، ليكن علت ملقب شدن ايشان به قادق چيزى ديگر بوده است . مروى از امامان ما، و مسلم در نزد اماميه انى است كه : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله ، ايشان را صادق ناميده تا از جعفر كذاب كه امامت را به دروغ مدعى شد، تميز داده شود.(772)
670- نور امام صادق (ع )
امام صادق عليه السلام فرمود: نورنا من نور ربنا كشعاع الشمس من الشمس يعنى نور ما از نور پروردگار مان است ، مثل پرتو خورشيد او خورشيد .(773)
671- وجه تسميه صادق آل محمد
بعد از رحلت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام ، برادر آن حضرت ، موسوم به جعفر كذاب ادعاى امامت كرد و او را كذاب گفتند در مقابل امام جعفر صادق عليه السلام ، چنانكه ابوخالد كابلى از حضرت امام زين العابدين عليه السلام اسماء ائمه را پرسيد، به نام حضرت صادق عليه السلام رسيد عرض كرد: همه شما صادقيد، چرا او را صادق گويند؟
فرمود: چون پنجمى از اولاد او نيز جعفر ناميده مى شود و دروغ مى گويد در ادعاى امامت .
حضرت امام على نقى عليه السلام در باره او فرمود بود: حذر كنيد از پسر من جعفر، كه به منزله پسر نوح است ! انه ليس من اهلك ، انه عمل غير صالح .
و با برادرش امام حسين عليه السلام حسد مى ورزيد، چنانكه حضرت عليه السلام فرمود: مثل او با من ، مثل هابيل و قابيل است . (774)
672- زيارت عرش
يكى از فوائد گفتار مرحوم استادم علامه ذوالفنون شعرانى اين كه :
بعضى از متكلمين روح را جسم لطيف گرفته اند و به نهايت سخيف است . نظر به اينكه ظاهر اخبار نسبت عروج و نزول و حركت به او داده اند، و اين كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: روح ما شبهاى جمعه به زيارت عرش مى رود به جهت دانستن اشياء، صريح در تجرد است . زيرا كه اگر جسم بوده و جدا بوده و جدا شود جسم بى روح مى ماند.(775)
بخش دوم : خداشناسى  
673- رد خداى ساختگى
از امام صادق عليه السلام آمده است : هر چيزى كه شما در ذهن خود بپروريد، اگر چه خيلى دقيق باشد، باز مخلوق و ساخته ذهن شماست و به سوى خودتان باز گشت دارد و همانند خودتان است ، شايد مورچگان كوچك هم گمان كنند كه خداوند دو شاخك دارد؛ زيرا براى مورچه شاخك كمال است و نداشتن شاخك را عيب مى داند و همچنين است حال عقلايى كه خداوند متعال را وصف مى كنند و آنها نيز خداوند را يا خود مقايسه مى كنند. (776)
674- اسم مكنون الهى
كلينى در كافى از امام صادق عليه السلام ، روايت مى كند: خداوند تبارك و تعالى اسمايى را خلق كرده است كه با حروف به صدا در نمى آيند، و اسمايى را به صورت لفظ آفريده است كه به زبان نمى آيند. اسمايى به صورت شخص هستند كه متجسد نيستند و اسمايى را با تشبيه آفريده است كه موصوف نشوند و اسمايى را با رنگ كه رنگ شده نيستند و قطر و حد ندارند و از حواس محجوبند و بدون پرده پوشيده اند . آنها را يك كلمه نامه كه داراى چهار جزء است قرار داده است كه با هم هستند و از هم جلو و عقب نبوده ، هيچ كدام از هم جلو نيستند. سه نام از آنها را براى نياز مردم آشكار ساخت ، و يكى را در پرده نگاه داشت كه آن اسم مكنون و مخزون اوست . (777)
675- ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست !
مرحوم كلينى از ابو عبدالله ، امام صادق عليه السلام نقل مى كند: اسم خدا: غير اوست و هر چيزى كه بر آن اسم شى ء نهاده شود، مخلوق است جز خداوند - تا آن جا كه مى فرمايد - هر كس گمان كند كه خدا را نى توان با حجاب و صورت يا مثالى شناخت ، مشرك است . زيرا حجاب و صورت و مثال خداوند، غير اويند. در حالى كه او احد و موحد است ؛ پس آن كس كه گمان مى كند، او را مى توان با جز خودش شناخت ، چگونه مى توان او را يگانه دانسته ، اهل توحيد باشد؛ بلكه كسى خدا را تواند شناخت كه ، خدا را با خودش بشناسد. پس كسى كه خدا را با خدا نشناسد او را نشناسد او را نشناخته ، بلكه غير او را شناخته است .چه ، ميان خالق و مخلوق چيزى حايل نيست . (778)
در توحيد صدوق از منصور بن حازم روايت است : به امام صادق عليه السلام عرض كردم : من با قومى مناظره و بحثى داشته ، به آنها گفتن : خداوند متعال بزرگ تر و والاتر از آن است كه با خلقش شناخته شود، بلكه بندگان ، با او شناخته مى شوند
حضرت فرمود: خدايت رحمت كند! (779)
676- نورانيت خدا
از هشام بن سالم روايت شده است كه : نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، به من فرمود: آيا مى توانى خدا را وصف كنى ؟
گفتم : آرى !
فرمود: وصف كن !
گفتم : او شنوا و بيناست .
فرمود: اين صفتى است كه مخلوقات نيز در آن شريكند.
گفتم : چگونه او را وصف كنم ؟
فرمود: او نور بدون ظلمت و حيات بدون مرگ و علم بدون جهل و حق بدون باطل است .
پس از نزد آن حضرت بيرون آمدم در حالى كه داناترين مردم به توحيد بودم .(780)
677- دليل يگانگى خدا
مرحوم صدوق در باب رد ثنويه و زنادقه ، از كتاب توحيد از هشام بن حكم نقل مى كند (781) كه از امام صادق عليه السلام پرسيده است : دليل يگانگى خدا چيست ؟
امام (ع ) در جواب مى فرمايد: اتصال تدبير و كمال صنف و آفرينش ؛ همچنانكه خداوند متعال فرموده است : لو كان فيهما الهه الا الله لفسدتا (782)چون موحد به اين مقام برسد، تسلط خدا را بر ماسوايش ‍ در مى يابد و مى بيند كه ، ما من دابه الا هو آخذ بناصيتها (783)، و مى گويد: لمن الملك اليوم لله الواحد القهار (784)، و به سر سخن اميرالمؤمنين عليه السلام مى رسد كه فرمود: خدا با هر چيزى است ؛ اما نه آن كه با آن قرين باشد و مغاير با همه چيز است ؛ اما نه آن كه از آن بيگانه و جدا باشد. (785)
678- فضل معرفت
بنگر به سخن امام صادق عليه السلام ، كه ثقه الاسلام كلينى در كافى به اسنادش از جميل بن دراج نقل كرده است و كه آن حضرت فرمود:
اگر مى دانستند كه در معرفت خدا چه فضلى است ، چشمان خود را به متاع و نعمتهاى دنيا، كه دشمنان شان از آن بهره مند هستند نمى دوختند، و تمام دنياى آنان از آنچه پاى بر آن مى گذارند تير ايشان پست تر مى نمود و از نعمت معرفت خداوند بهره مند مى گشتند و لذات آنرا مى چشيدند؛ چون لذت آن كس كه با اوليا خدا، در باغ هاى بهشت به سر مى برد. معرفت خدا انيس هر وحشتى و رفيق هر تنهايى و نور هر تاريكى و توان هر ضعفى و شفاى هر دردى است .
پيش از شما مردمى بودند كه كشته مى شدند و سوزانده مى گشتند و با اره بريده مى شدند، زمين با همه وسعتش بر آنان تنگ گشته بود؛ ولى از عقيده خود بر نمى گشتند. بدون اين كه مقابل هاى كنند و در برابر آن اذيتى به گروه مقابل برسانند؛ جز آنكه از آنان مى خواستند، كه به خدا ايمان آورند. پس ، از خدا درجات آنان را براى خود مساءلت كنيد و بر مصيبتهاى روزگار صبر نماييد.
(786)
679- ما با توايم و با تو نه ايم ، اينست بوالعجب !
در باب نود و پنجم مصباح الشريعه روايت شده است كه :
امام صادق عليه السلام فرمود: عارف ، شخص او با خلق ، و قلب او با خدا است .
سعدى در افاده اين معنى چه نيكو سروده است :
هرگز وجود حاضر و غائب شنيده اى
من در بيان جمع و دلم ديگر است !
ابناى روزگار به صحرا روند
صحرا و باغ زنده دلان كوى دلبر است (787)
680- تخم مرغ ، استدلال مبرهن !
از بيان مبارك امام جعفر صادق عليه السلام است كه : تخم مرغى را در دست گرفت و جواب عبدالله ديصانى را كه به حضرتش عرضه داشت : دلنى على معبودك تقرير مى فرمود؛ و خبر در اوايل كتاب توحيد اصول كافى ، جناب ثقه الاسلام كلينى - رضوان الله عليه - منقول است .(788)يعنى اين (تخم مرغ ) قلعه اى است و زير پوست نازك ، طلاى مايع (زرده تخم مرغ ) و نقره آب شده (سفيده تخم مرغ )، به طلاى روان با نقرها آب شده مى آميزد و نه نقره آب شده با طلاى روان . پس اين تخم مرغ به حال خود است ، نه مصلحى از آن خارج شده است تا از اصلاح آن خبر دهد، و نه مفسدى در آن داخل شده است تا از فساد آن آگاهى دهد.كس نداند كه براى نر آفريده شده است يا براى ماده شكافته مى شود و مرغابى بسان طاووسان رنگارنگ از آن به در مى آيند. (789)
681- شنوايى و بينايى خدا
كلينى در كافى به اسنادش از امام صادق عليه السلام در پاسخ آن حضرت از پرسشهاى زنديق روايت كرد تا آنجا كه فرمود: پرسشگر پرسيد: آيا مى گويى خداى تعالى سميع و بصير است ؟
حضرت فرمود: او سميع بصير است ، بدون عضو مى شنود، و بدون آلت مى بيند، بلكه به خود مى شنود، و به خود مى بيند، معناى اين سخن كه وى سميع است و به خود مى شنود و به خود مى بيند خود از آن تعبيرى داشته باشم ؛ زيرا من مورد سوال بودم ، و در اين تعبير خواستم به تو بفهمانم ؛ زيرا تو پرسشگر بودى ، پس گويم : او به تمام وجودش سميع است ، نه اين كه كل وى جزيى دارد، بلكه خواستن به تو بفهمانم و تعبير از خودم مى باشد، مرجع اين تعبيرات من چيزى جز اين نيست كه سميع و بصير و عالم و خبير مى باشد، بدون اين كه در ذات وى تكثر راه پيدا كند و يا دو معناى اين صفات تكثر باشد. (790)

next page

fehrest page

back page