نویسنده: |
مسافر پیاده
|
تاریخ : |
1392/10/27
|
میشه برگردانش رو هم بذارید؟لطفا؟خیلی مشتاقم بفهممش...چون مشخصه شعر ناب و درجه یکیه
|
پاسخ: سلام، اگه امکانش فراهم بشه حتما این کارو انجام میدیم.
|
|
نویسنده: |
سپیده
|
تاریخ : |
1392/11/04
|
سلام.ببخشید از این شعر آهنگشو نساختن؟
|
سلام،نه متاسفانه اگه هم ساخته باشن ما اطلاعی نداریم
|
|
نویسنده: |
یاسی
|
تاریخ : |
1392/11/09
|
شعر زیبایی بود،چه زبان شیرینیمهشید رهبری شعری به شهید احمدی روشن تقدیم کرده است: چه فرقی می کند در علم و دانش بهترین باشیو یا در پشت جبهه روی خط داغ مین باشی؟فقط عشق است مرز مشترک بین تو و"همت"(1)ره مـردانگی یعنی همیشه در یـقیـن باشیوطن انگشتری در دست عاشق ها- شقایق هاتو رفتی تا برای آب و خاک خود نگین باشیتو جایت آسمان ها بود...ای ققنوس آزادینمی شد بین آدم های خاکی در زمین باشیتو در فصل محرم فعل رفتن را هجی کردیکه در تاریخ ایران مصطفای اربعین(2) باشی (1).شهید حاج ابراهیم همت(2).شهید احمدی روشن سه روز مانده به اربعین دعوت حق را لبیک گفت.
|
|
|
نویسنده: |
محمدرضا رشیدی
|
تاریخ : |
1392/11/13
|
سلام، جهت اطلاع این حقیر در تلاشم که این شعر را به صورت آهنگ دراورم و با یکی از دوستام که روی شعرهام آهنگ ساخته صحبتهای اولیه شده با توکل بر خدا اگه ساخته بشه حتما اطلاع میدم آهنگ خاک وطن یکی از نمونه کارهایست که اگر در رادیو اینترنتی سرچ بشه میشه آنرا گوش کرد
|
|
|
نویسنده: |
مسافر پیاده
|
تاریخ : |
1392/11/15
|
خبر آقای رشیدی چقدر عالیه...انشاالله موفق باشن
|
|
|
نویسنده: |
آیت
|
تاریخ : |
1392/11/15
|
هزاران دریغ و افسوسکه زود پر بستی دلم از درد پراست ای خدا چه بزرگی که نشانت از بندگان میگیریمندیم و عاشقت شدمولی میسوزم از فراقتمنتظر ماند ه ام
|
|
|
نویسنده: |
بی نشان
|
تاریخ : |
1392/11/20
|
داریوش جان امروز خیلی بیادت بودم با خیال تو دنیا معنای دیگه ای داره
|
|
|
نویسنده: |
....
|
تاریخ : |
1392/11/20
|
che lahjeye shirini va che shere del neshini. In lahje esmesh chiye? Lak? Andaki Shabih be lahjeye ramsariye na?
|
پاسخ: سلام، سپاس از لطف شما، این شعر به زبان کردی ایلامه
|
|
نویسنده: |
دختر ایرانی
|
تاریخ : |
1392/11/27
|
سلام. ارمیتا عزیزم. شاید این بخونی نمیدونم..اما اگر بابات رفت اگر شهید شد بزرگ مرد ایران بود...بزرگی بود که خود امشب با این نوشته بازم اشک من در اومد...من به تو وپدر ومادر بزرگوارت افتخار میکنم. ..هرچند من ایلامی نیستم. هم کرد هستم...خداوند تمامم شهدا را بیامرزد...راستی ارمیتا جان. تو که دلت مهربونه.. که تو زیبا سیرتی.. برای ما دعا کن...که محتاج دعاییم
|
|
|
نویسنده: |
محمدرضا رشیدی
|
تاریخ : |
1393/01/09
|
سلام بر شهیدان راه حق و سلام بر روح شهید رضایی و سلام بر آرمیتای عزیز عید امسال به شهر آبدانان رفتم صرفا به خاطر زیارت و ادای احترام به مزار شهید رضایی و شاید بصورت اتفاقی دیدن آرمیتای عزیز ، بعد از رفتن از سر مزار آدرس خانه پدر شهید رضایی گرفتم و در دل دعا میکردم که خدا کنه آرمیتا هم اینجا باشه که در حین ورود به کوچه مورد نظر دخترکی در آغوش نفری دیدم که ماشینی گویا منتظر بود که آرمیتا هم سوار بشه ... خانمم با هیجان خاصی گفت آرمیتا .آرمیتا ... اشک در چشمانمان جاری و صدایمان لرزش گرفت و اشک نگذاشت سیمای معصومانه آرمیتای عزیز را خوب ببینیم و عجله ای عکسی به یادگار گرفتیم و آرمیتا رفت و ما ماندیم و کوچه ای پر از بوی آرمیتا ...زنگ خونه پدر را زدیم پیرمردی که صداقت از سیمایش جاری بود در را باز و در ابتدا دستانش را بوسه زدم و در دل پاهایش ...براستی عید سال نو و آرمیتا یتیم ...سوالی به بزرگی انسانیت در دل که مدعیان حقوق بشر باز دم از حقوق بشر میزنند مدعیانی که ترور شهید داریوش رضایی و دیگر دانشمندان هسته ای مارا در اتاق فکرهای خود کشیده بودند ...حکایت همچنان باقیست
|
|
|
نویسنده: |
محمدرضا رشیدی
|
تاریخ : |
1393/01/17
|
برای آرمیتاسلام بر شهیدان راه حق و سلام بر روح شهید رضایی و سلام بر آرمیتای عزیز عید امسال به شهر آبدانان رفتم صرفا به خاطر زیارت و ادای احترام به مزار شهید رضایی و شاید بصورت اتفاقی دیدن آرمیتای عزیز ، در مسیر رفتن به شهرستان آبدانان به یمن بارش مناسب بهاری طبیعت با زیبایی دو چندان خودنمایی میکرد و گلهای رنگارنگ دشت و دمن به زیبایی طبیعت آبدانان طراوت دیگری بخشیده بود و مردم گروه گروه با برپایی چادر و یا در زیر درختان به گردش و تفریح میپرداختند و درین بین بودند دخترکانی همچو آرمیتا دست در دست پدرانشان به بازی و تفرج مشغول و من غمی به سنگینی کبیر کوه در دل برای آرمیتا ...و هر گل لاله ای که سرخی رنگش مرا مجذوب خود میکرد به یاد سرخی خون به ناحق ریخته شهید داریوش رضایی می افتادم و در خیال خود آرمیتا را میدیدم که با دستان کوچکش به نوازش گلها مشغول و اشک چون سیل در چشمانم روانه ... بعد از رسیدن به آبدانان و رفتن به سر مزار شهید رضایی و زیارت امام زاده آدرس خانه پدر شهید رضایی گرفتم و در دل دعا میکردم که خدا کنه آرمیتا هم اینجا باشه که در حین ورود به کوچه مورد نظر دخترکی در آغوش نفری دیدم که ماشینی گویا منتظر بود که آرمیتا هم سوار بشه ... خانمم با هیجان خاصی گفت آرمیتا .آرمیتا ... اشک در چشمانمان جاری و صدایمان لرزش گرفت و اشک نگذاشت سیمای معصومانه آرمیتای عزیز را خوب ببینیم و عجله ای عکسی به یادگار گرفتیم و آرمیتا رفت و ما ماندیم و کوچه ای پر از بوی آرمیتا ...زنگ خانه پدر را زدیم پیرمردی که صداقت از سیمایش جاری بود در را باز و در ابتدا دستانش را بوسه زدم و در دل پاهایش ... و هرچه اصرار کرد که تشریف بیارین نهار در خدمت باشیم و ما هم همان جلو درب ادای احترام کردیم و خداحافظی ...براستی عید سال نو و آرمیتا یتیم ...سوالی به بزرگی انسانیت در دل که مدعیان حقوق بشر باز دم از حقوق بشر میزنند ؟مدعیانی که ترور شهید داریوش رضایی و دیگر دانشمندان هسته ای ما را و محروم کردن آرمیتا از مهر پدری در اتاق فکرهای خود کشیدند...و حکایت همچنان باقیست
|
|
|
نویسنده: |
حاجت گرفته ی بابای ارمیتا
|
تاریخ : |
1393/09/19
|
شعر عالی بود .اجرکم عندالله.من از این شهید بزرگوارحاجت گرفته ام ودر لحظه لحظه ی زندگیم حضورشون رو احساس میکنم .هوامو داره خیلی زیاد.شما هم حاجت بخواین میده ان شاءالله
|
|
|
نویسنده: |
فاطمه
|
تاریخ : |
1393/10/07
|
ممنون از وبت عالیه..من ایلامی ام و واقعا افتخار میکنم
|
|
|
نویسنده: |
کارمندآبدانانی
|
تاریخ : |
1394/08/11
|
شهید رضایی نژادباشهادت پرافتخارش نام زادگاهش آبدانان رابرای همیشه جاودانه کرد.خداوندهمسرگرامی ودخترعزیزش راموردلطف وعنایت خودقراردهد.
|
|
|